۱۳۹۵ دی ۱۱, شنبه

مجاهد سرفراز حسين ميرزايي


حسين در سال 1334 در يك خانواده مذهبي در روستاي گنج تپه از توابع شهر همدان به دنيا آمد. او در نوجواني بسيار كوشا و فعال بود و دوران دبيرستان را با موفقيت پشت سر گذاشت. حسين در سال 1353 وارد دانشگاه شد و بلافاصله فعاليت‌هايش را با جنبش دانشجويي آغاز كرد. در همين دوران بود كه حسين با آرمانهاي سازمان مجاهدين آشنا شده  و به دليل فعاليتهايش عليه ديكتاتوري شاه در بهار سال 57 از سوي ساواك دستگير و مدت كوتاهي در زندان بسر برد. 
پس از پيروزي انقلاب فعاليت‌هايش را بعنوان يك كادر تشكيلاتي با سازمان مجاهدين ادامه داد و در بخش دانشجويي فعاليت مي‌كرد. حسين در 19 خرداد سال 1360 دستگير شد و به‌رغم اينكه پيش از سي خرداد دستگير شده و هيچگونه اتهام فعاليت مسلحانه هم متوجه او نبود در بيدادگاه رژيم به 17 سال زندان محكوم گرديد.
اما زندان براي حسين نه تنها محدوديت محسوب نمي‌شد بلكه عرصه جديدي براي ادامه مبارزه بود، تنها شكل مبارزه را تغيير كرده بود. او در هر بندي كه قدم مي‌گذاشت جمع مجاهدين مقاوم را سازمان داده و متشكل مي‌كرد اين روحيه رزمنده حسين عاملي بود كه  دشمن را نسبت به او حساس كرده و همواره جزء نخستين كساني بود كه در هر موقعيتي زير فشارهاي ضدانساني شكنجه‌گران قرار مي‌گرفت. او بارها و بارها زير شكنجه و بازجوي رفت نه فقط بخاطر اطلاعات خارج از زندان بلكه مهمتر از آن بدليل فعاليت‌هاي تشكيلاتي كه در زندان به آن مبادرت مي‌ورزيد.
حسين قهرمان نهايتاً در جريان قتلعام زندانيان سياسي در تابستان 67 به همراه خواهر و برادر كوچك‌تر از خودش مجاهدان شهيد معصومه ميرزايي و مصطفي ميرزايي با دفاع جانانه از سازمان پر افتخار مجاهدين هيبت پوشالي «هيأت مرگ» خميني دجال را به سخره گرفتند و با بوسه بر طناب دار مرگ را تسليم ارادة مجاهد خلق نمود. 




با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ آذر ۲۰, شنبه

مجاهد شهيد حسين ميرزايي


مشخصات مجاهد شهيد حسين ميرزايي
تاريخ تولد: 1334
محل تولد: همدان
تاريخ شهادت: 1367
محل شهادت: تهران

حسين در سال 1334 در يك خانواده مذهبي در روستاي گنج تپه از توابع شهر همدان به دنيا آمد. او در نوجواني بسيار كوشا و فعال بود و دوران دبيرستان را با موفقيت پشت سر گذاشت. او بسيار اهل مطالعه بود و هميشه خانواده دوستان و فاميل را به آموختن و كسب علم و داشتن پيشرفت تشويق ميكرد. از لحاظ اخلاقي انساني نمونه بود و مورد احترام همگان. او همواره در كمك به ديگران پيشقدم بود در اين زمينه از هيچ تلاشي در كمك به ديگران فروگذار نمي‌كرد به نحوي كه از خانواده‌اش مي‌خواست كه هر چه مي‌توانند به نيازمندان كمك كنند. حسين در سال 1353 وارد دانشگاه شد و بلافاصله فعاليت‌هايش را با جنبش دانشجويي آغاز كرد. در همين دوران بود كه حسين با آرمانهاي سازمان مجاهدين آشنا شده  و گويي گمشده‌يي را يافته باشد بر تلاشش به منظور وصل به سازمان افزود.
به دليل فعاليتهايش عليه ديكتاتوري شاه كه حالا رنگ و بوي تبليغ مبارزه مسلحانه بخود گرفته بود در بهار سال 57 از سوي ساواك دستگير و مدت كوتاهي در زندان بسر برد كه نهايتا در تابستان 57 آزاد گرديد. آزادي او همزمان بود با اوجگيري انقلاب ضد سلطنتي از اينرو حسين بلافاصله پس از آزادي از زندان با سمت دادن فعاليت‌هايش در جهت سرنگوني رژيم شاه گسترش داد.  
پس از پيروزي انقلاب فعاليت‌هايش را بعنوان يك كادر تشكيلاتي با سازمان مجاهدين ادامه داد و در بخش دانشجويي فعاليت مي‌كرد. در سال 60 كه خميني مي‌رفت كه با كودتا رژيم را تك پايه كرده ديكتاتوري ولايت فقيه را جامة عمل بپوشاند در اولين قدم سركوب سازمان مجاهدين بعنوان سرسخت‌ترين مانع در مسير اهدافش را در دستور كار قرار داد. در همين دوران تنش‌هاي سياسي به اوج رسيد و رژيم دستگيري‌هاي گسترده‌‌يي را آغاز كرد. 
حسين در 19 خرداد سال 1360 در اوج اين تنش‌هاي قبل از سي خرداد دستگير شد. وي را تا 7 تير در يكي از كميتههاي تهران در بازداشت نگهداشتند، سپس او را به زندان اوين منتقل كردند. او در بيدادگاه رژيم به‌رغم اينكه پيش از سي خرداد دستگير شده و هيچگونه اتهام فعاليت مسلحانه هم متوجه او نبود به 17 سال زندان محكوم گرديد. 
اما زندان براي حسين نه تنها محدوديت محسوب نمي‌شد بلكه عرصية جديدي براي ادامه مبارزه بود، تنها شكل مبارزه را تغيير كرده بود. او در هر بندي كه قدم مي‌گذاشت جمع مجاهدين مقاوم را سازمان داده و متشكل مي‌كرد اين روحيه رزمنده حسين عاملي بود كه  دشمن را نسبت به او حساس كرده و همواره جزء نخستين كساني بود كه در هر موقعيتي زير فشارهاي ضدانساني شكنجه‌گران قرار مي‌گرفت. او بارها و بارها زير شكنجه و بازجوي رفت نه فقط بخاطر اطلاعات خارج از زندان بلكه مهمتر از آن بدليل فعاليت‌هاي تشكيلاتي كه در زندان به آن مبادرت مي‌ورزيد.
اوايل سال 61 از اوين به بند 2 واحد يك زندان قزلحصار منتقل شد. اين ورود همزمان بود با رفتن داوود رحماني به مكه سفري كه فرصتي مناسب براي زندانيان مجاهد ايجاد كرد تا براي تحقق خواسته‌هاي بر حق خود گام‌هايي را به جلو بردارند. اصلي‌ترين خواسته زندانيان برداشتن سلطه توابين يعني گماشته‌هاي باند لاجوردي بر بند‌ها بود.  حسين در هماهنگي با ساير تشكل‌ها توانستند سلطه توابين بر بندها را پايان دهند اگر چه مدت زمان آن كوتاه بود و باند لاجوردي نيز تهاجم متقابل خودش را انجام داد  اما مهمترين دستآورد مجاهدين، تثبيت مرزسرخ رابطه با توابين بود كه به رغم تلاش و تقلاي باند لاجوردي در تمام دوران زندان هيچگاه مخدوش نشد و هر روز بيش از روز پيش سرخ‌تر و سرخ‌تر گرديد. 
حسين قهرمان نهايتاً در جريان قتلعام زندانيان سياسي در تابستان 67 به همراه خواهر و برادر كوچك‌تر از خودش مجاهدان شهيد معصومه ميرزايي و مصطفي ميرزايي با دفاع جانانه از سازمان پر افتخار مجاهدين هيبت پوشالي «هيأت مرگ» خميني دجال را به سخره گرفتند و با بوسه بر طناب دار مرگ را تسليم ارادة مجاهد خلق نموده و پرچم شرف و افتخار نسل مسعود را به اهتزار در آوردند. 

درود، درود، درود
روحشان شاد و يادشان گرامي باد...!

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید مژگان سربی


مشخصات مجاهد شهید مژگان سربی
تاریخ تولد: 1340
محل تولد:‌ همدان
سن: 27
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

مژگان از خانواده زحمتكش كارگري بود با سختي بسيار بزرگ شده بود در جنوبي ترين نقطه تهران زندگي ميكرد.
وي در تظاهرات 30خرداد60 دستگير شده  بود در زندان به 10سال محكوم شد در تمام مدت محكوميت خود در بندهاي تنبيهي زندان قزل الحصار بند 8 اوين بسر برد.

یکی از دوستان مژگان نحوه خبر شدن خانواده از شهادت مژگان را چنین می نویسد:
«رژیم برای عید قربان سال 1367 تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی را به اوین دعوت می کند برای دیدن فرزندانشان و صرف ناهار که البته ملاقاتی داده نمی شود ولی به خانواده ها قول می دهند که به ترتیب در آینده نزدیک به آنها قرار ملاقات خواهند داد. و از خانواده ها می خواهند که فرزندان خودشان را نصیحت کنند و راهنمایی کنند که از گذشته خود توبه کنند.
بعد از این مسئله خانواده مژگان بارهای زیادی به جلوی درب زندان اوین مراجعه می کنند جهت ملاقات تا این که یک روز برادر بزرگتر مژگان و مادرش که اوایل پاییز رفته بودند به آنها می گویند بروید لیستی را که به روی درب نصب کرده اند نگاه کننید و ببینید آیا اسم شما برای ملاقات امروز هست یا نه
زمانی که برادر مژگان لیست را نگاه می کند متوجه می شود که اسامی افراد اعدام شده می باشد و مژگان هم جز اعدام شدگان بوده است. که بعد از این مسئله وسایل فردی مژگان را به آنها می دهند ولی وصیت نامه مژگان را نمی دهند.
از خصوصیات مژگان این بود که در طی دوران اسارتش تا آنجایی که زندانیان آٰزاد شده دیگر تعریف کرده اند همیشه در برنامه های رژیم که برای ارشاد زندانیان بوده مژگان بلند می شود و هواداری از سازمان مجاهدین را می کرده و سعی می کرده برنامه را به هم بزند و یا این که بارها در ملاقاتهایی که با خانواده اش داشته است هر بار که مادرش از او می خواسته دست از لجاجت بردارد در جواب می گفت که یک جان بیشتر به خداوند بدهکار نیست پس چه بهتر در این راه و در این مکان منظور زندان باشم.»


خاطراتی از مینا انتظاری:
مینا انتظاری از زندان مدتی با مژگان سربی هم بند بوده است. او در خاطراتش از مژگان چنین می نویسد:
«تعدادی از بچه ها که در طی سالها فشار و شکنجه شرایط جسمی حادتری پیدا کرده بودند از نگرفتن دارو زجر مضاعف می کشیدند. یکی از آنها مژگان سربی بودکه از کمر دردی مزمن رنج می برد ولی حاضر نبود برای گرفتن داروی بیماریش که توسط دکتر متخصص تجویز شده بود، به توابی که عامل دشمن و زندانیان شده بود مراجعه کند. بچه ها مرتب به دفتر بند اعتراض می کردند که پاسخ آنها نیز جز ضرب و شتم و ناسزا چیز دیگری نبود. حتی گاه پاسداران از فرصت استفاده کرده و زندانیان معترض را از جلوی در دفتر بند که در واقع ورودی بند نیز بود، با زور به داخل دفتر می کشیدند و از آنجا راهی انفرادی می کردند. بنا به همین تجربه، به همدیگر سفارش کرده بودیم که موقع مراجعه به دفتر بند، مراقب هم باشیمة‌فضای بند فوق العاده ملتهب بود و ما نیز حالت آماده باش
یکی از همین روزها، مژگان که درد شدید کمر رمقش را گرفته بود قصد مراجعه به دفتر بند برای گرفتن قرص مسکنی را داشت. من با ناهید تحصیلی روی تخت طبقه سوم اتاقمان، کتابی می خواندیم. مژگان که با درد به سمت دفتر بند می رفت، از جلوی اتاقمان که رد می شد با اشاره به ما رساند که حواستون بهم باشه دارم می رم.
به فاصله چند لحظه صدای فریاد از سمت دفتر بند بلند شد. پاسدار فاطمه جباری که در بین ما به فاطمه عره معروف بود، با غربتی بازی جیغ می زد. کتاب روی دستمان به پرواز در آمد و از روی تخت طبقه سوم پریدیم وسط اتاق و همگی دوان دوان به سمت دفتر بند رفتیم. فاطمه جباری و یک پاسدار دیگر از آنطرف مژگان را به سمت دفتر می کشید و ما از این طرف او را گرفته بودیم و به سمت داخل بند می کشیدیم. ما بکش، آنها بکش. بیچاره مژگان عین گوشت قربانی به اینطرف و آنطرف کشیده می شد...
پاسدار جباری داد می زد: منافقای آمریکایی، برادرهای ما در جبهه دارند از بی دارویی شهید می شند و شماها اینجا دارو می خواهید؟
مژگان هم با فریاد جواب می داد: شماها کیک رو خوردید و کلتش را بستید اونوقت به ما می گید آمریکایی؟ (اشاره او به داستان کیک و کلت و ماجرای ایران گیت و مک فارلین بود.) در این لحظه فاطمه عره هوار کشید: مجتبی بدادم برس، از دست این منافقا نجاتم بده
لحظاتی بعد مجتبی حلوایی یکی از دژخیمان اوین و گروه ضربتش وسط بند بودند در حالی که شلاقش را کف دستش می زد و آماده برای یورش می شد کرکری می خواند: پدرسوخته های منافق، حالا دیگه به خواهران ما حمله و توهین می کنید؟ با این جمله دستور حمله داده شد و تا توانستند همگی ما را زدند... وقتی به جمع زندانیان حمله می کردند کمتر ضربه می خوردیم تا این که یک زندانی را به تنهایی گیر می انداختند، به تجربه دریافته بودیم که به این شکل فشار روی جمع تقسیم و خرد می شود.
بدنبال حمله و هجومهای بعدی و مقاومت زندانیان، تعداد زیادی از بچه ها از جمله سوسن، فریبا، مژگان، فرح، اعظم، ناهید، اشرف و ... بمنظور تنبیه بیشتر به بندهای انفرادی زندان گوهردشت منتقل شدند. 


تابستان 67 - داستان یاسها و داس ها و بسا ناگفته ها - قتل عام گلها
... بسرعت به بند برگشتم. پاسدار رحیمی (مسئول بند زنان در آن ایام) پاسدار مقنعه به سر دیگری را همراهم فرستاد.
به سمت اتاقم که در آخر بند بود رفتم و بچه ها که فهمیده بودند در شرف خروج از زندان هستم، در یک چشم به هم زدن توی اتاقمان جمع شدند. برای این که پاسدار همراه نتواند وارد اتاق شود، مژگان سربی جلوی در ایستاد و مانع ورود او به اتاق می شد. بچه ها به بهانه کمک، در گوشم پیغام می دادند و سلام می رساندند. می لرزیدم و اشک می ریختم و می بوسیدمشان. مهین قریشی، فرحناز ظرفچی، منصوره مصلحی، زهرا فلاحتی زارع و ... پاسدار مونث همچنان هل می داد و داد می زد که زودباش بیا بیرون. مژگان هم به عقب می زدش و می گفت: مگه نمیبینی داره لباس عوض می کنه، به تو می گم وایسا بیرون. زن پاسدار با بلاهت خاصی جواب داد: چطور این همه آدم محرم هستند و من نامحرم؟ مژگان با قیافه با نمک و چشم و ابروی قشنگش نگاه عاقل اندر سفیهی به پاسدار کرد و گفت:‌تازه فهمیدی که تو نامحرمی؟ به تو گفتم وایسا بیرون و شلوغ نکن همه اتاق زدند زیر خنده. در حالت اشک هم نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم، آخه مژگان از بچه های جسور دستگیری 30خرداد 60 بود و شخصیتش همین بود...

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۵ آذر ۱, دوشنبه

مجاهد شهید مرتضی محمدی فراز


مشخصات مجاهد شهید مرتضی محمدی فراز
تاریخ تولد: 1337
محل تولد: همدان
سن: 30
تحصیلات: دانشجوی الکترونیک
تاریخ شهادت: 1367
محل شهادت: کرمانشاه

مرتضی محمدی فراز در سال 58 با سازمان آشنا شد و در تیمهای معلمان هوادار مجاهدین فعالیت داشت. در مهرماه 60 دستگیر شد و تا بهمن ماه 60 در زندان بود. بلافاصله پس از خروج از زندان، به منطقه از اعزام شد و در آنجا مسئولیتهای مختلفی را به عهده گرفت. 
مرتضی به مدت یک سال به تشکیلات جنوب کردستان وصل بود و سپس به منطقه نظامی مهاباد منتقل شد. مدتی نیز در فرستنده رادیو صدای مجاهد مسئولیت داشت. با تشکیل گردانهای رزمی ارتش آزادیبخش به این یکانها منتقل شد.
در چندین رشته عملیات ارتش آزادیبخش شرکت داشت و دلاورانه با مزدوران دشمن جنگید. سرانجام قدم به میدان نبرد در عملیات فروغ جاویدان گذاشت. عرصه ای که او و دیگر یاران مجاهدش با رزم حماسی و شهادت قهرمانانه خود، پرشکوهترین تابلوی فدا و صداقت نسل مجاهد خلق را تسریم کردند.
مرتضی در عملیات کبیر فروغ جاویدان جانانه جنگید و در نبردی نابرابر جان باخت و خون خود را فدیه رهایی خلق اسیرش نمود.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ آبان ۱۴, جمعه

۱۳۹۵ آبان ۱۲, چهارشنبه

مجاهد شهید امیراردلان حیدری


مشخصات مجاهد شهید امیراردلان حیدری
تاریخ تولد: 1347
محل تولد: همدان
سن: 20
تحصیلات: متوسطه
تاریخ شهادت:‌ 1367
محل شهادت: کرمانشاه

امیراردلان حیدری در سال 58 با مجاهدین آشنا شد. در بخش دانش آموزی در فعالیتهای سیاسی و تبلیغی شرکت داشت. در خرداد 60 تا خرداد 64 در یک هسته مقاومت به فعالیت مشغول بود. سال 64 به منطقه رفت. پس از تشکیل ارتش آزادیبخش در گردانهای رزمی سازماندهی شد. او همراه با یکان توپخانه در چندین عملیات شرکت کرد و سپس به گردان پیاده منتقل شد.
اردلان قهرمان در عملیات فروغ جاویدان در یک نبرد قهرمانانه شرکت کرد و پس از به هلاکت رساندن انبوهی از مزدوران دشمن، با سرفرازی تمام به شهادت رسید.
«... من امیر اردلان حیدری متولد سال 1347 صادره از همدان فرزند امان الله می باشم. با اعتقاد به ایدئولوژی توحیدی و انقلابی مجاهدین خلق ایران قدم در این راه نهاده ام. با توجه به عنصر آگاهی، آزادی و اختیار در این مقطع تاریخی با ایمان به سرنگونی رژیم ضدبشری یقین دارم که تنها و تنها مجاهدین خلق ایران، به رهبری مسعود و مریم، است که می توانند با یاری خلق در زنجیر، صلح، آزادی و عدالت اجتماعی و رهایی انسان را که از ایدئولوژی توحیدی نشات گرفته است برقرار سازند». وصيت نامه ـ 5دي 64

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ آبان ۴, سه‌شنبه

مجاهد شهید حسین کریمی ایواز


مشخصات مجاهد شهید حسین کریمی ایواز
محل تولد: همدان
سن: 24
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: 1367

به یاد مجاهد شهید حسین کریمی ایواز
حسین کریمی‌ایواز، در تظاهرات و اعتراضات ضدسلطنتی شرکت داشت. پس از انقلاب، با سازمان مجاهدین آشنا شد و از سال59 فعالیت خود را آغاز کرد. 
کار تبلیغی مثل شعارنویسی و توزیع نشریه اولین فعالیت او بود. پس از شروع مقاومت مسلحانه، وارد تیمهای عملیاتی شد و در دو عملیات علیه عوامل و مراکز سرکوب رژیم شرکت داشت. در سال61 دستگیر شد و به زندان افتاد. چهار سال بعد یعنی در سال65 از زندان خلاصی یافت. در سال66 همراه با دو نفر از همرزمانش، هستهٌ مقاومتی را تشکیل داد. آنها برنامه‌های صدای مجاهد را ضبط، پیاده، تکثیر کرده و در میان مردم توزیع می‌نمودند. در پی تلاشهایش برای وصل به مجاهدین و پیوستن به صفوف رزمندگان ارتش آزادیبخش در مهرماه سال66 خود را به قرارگاههای ارتش آزادیبخش رساند. پس از گذراندن دوره‌های مختلف آموزشی، وارد یکانهای رزمی شد. در عملیات آفتاب جانانه جنگید و طی همین عملیات از ناحیهٌ پای راست مجروح شد. پس از بهبودی، خود را برای شرکت در نبردی بزرگتر آماده کرد و این نبرد، فروغ جاویدان بود که او، با شوقی بسیار به میدانش شتافت و پس از پشت سر گذاشتن چند روز نبردهای سنگین و خونین، طی یکی از این درگیریها، قهرمانانه به‌شهادت رسید. تاریخ تولد: 1343 محل تولد: همدان تحصیلات: راهنمایی سابقهٌ مبارزاتی: 10سال زندانی سیاسی: 4سال حسین کریمی‌ایواز، در تظاهرات و اعتراضات ضدسلطنتی شرکت داشت. پس از انقلاب، با سازمان مجاهدین آشنا شد و از سال59 فعالیت خود را آغاز کرد. کار تبلیغی مثل شعارنویسی و توزیع نشریه اولین فعالیت او بود. پس از شروع مقاومت مسلحانه، وارد تیمهای عملیاتی شد و در دو عملیات علیه عوامل و مراکز سرکوب رژیم شرکت داشت. در سال61 دستگیر شد و به زندان افتاد. چهار سال بعد یعنی در سال65 از زندان خلاصی یافت. در سال66 همراه با دو نفر از همرزمانش، هستهٌ مقاومتی را تشکیل داد. آنها برنامه‌های صدای مجاهد را ضبط، پیاده، تکثیر کرده و در میان مردم توزیع می‌نمودند. در پی تلاشهایش برای وصل به مجاهدین و پیوستن به صفوف رزمندگان ارتش آزادیبخش در مهرماه سال66 خود را به قرارگاههای ارتش آزادیبخش رساند. پس از گذراندن دوره‌های مختلف آموزشی، وارد یکانهای رزمی شد. در عملیات آفتاب جانانه جنگید و طی همین عملیات از ناحیهٌ پای راست مجروح شد. پس از بهبودی، خود را برای شرکت در نبردی بزرگتر آماده کرد و این نبرد، فروغ جاویدان بود که او، با شوقی بسیار به میدانش شتافت و پس از پشت سر گذاشتن چند روز نبردهای سنگین و خونین، طی یکی از این درگیریها، قهرمانانه به‌شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مهر ۲۹, پنجشنبه

مجاهد شهید سیف الله قیطانی


مشخصات مجاهد شهید سیف الله قیطانی
تاریخ تولد: 1337
محل تولد: همدان
سن: 30
تاریخ شهادت: 1367
محل شهادت: کرمانشاه

سیف الله قیطانی در دوران انقلاب با مجاهدین آشنا شد و بعد از پیروزی انقلاب فعالیتهای مستقیم خود را با سازمان آغاز کرد. در ستاد مرکزی سازمان در تهران، در قسمت فنی و تاسیسات کار می کرد. بعد از 30خرداد مسئول پشتیبانی و حمل مهمات از قسمت نظامی بخش محلات سازمان بود و تا آبان 60 به این مسئولیت اشتغال داشت. به دلیل برخورداری از تخصص و مهارتهای فنی، مسئولیت ساخت و تهیه بی سیمهای مخصوص شنود دشمن را بر عهده گرفت و در ساختن بمبهای ضربه ای قدیر نیز نقش داشت.
تابستان 61 به منطقه اعزام شد و از آن پس، در بخشهای مختلف تشکیلات سازمان، مسئولیتهای متعددی به عهده گرفت. پس از تاسیس ارتش آزادیبخش ملی، در کارهای فنی و تاسیسات در مرحله برپایی قرارگاهها فعالیتی چشمگیر داشت. در مراحل بعد در تیپهای رزمی ارتش آزادیبخش سازماندهی گردید. مجاهد خلق سیف الله قیطانی در ادامه نبرد بی امانش با دشمنان خدا و خلق در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرد و در این حماسه میهنی و عقیدتی، به قله پاکبازی و فدا دست یافت. در صحنه های این نبرد تاریخی، قهرمانانه با نیروهای دشمن ضدمردمی جنگید و سرفرازانه به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مهر ۲۶, دوشنبه

مجاهد شهید محمدتقی دستجردی


مشخصات مجاهد شهید محمدتقی دستجردی
تاریخ تولد: 1344
محل تولد: همدان
سن: 23
تاریخ شهادت:‌ 1367
محل شهادت: کرمانشاه

محمدتقی دستجردی از فرزندان دلیر مردم همدان بود. آشنایی کمی با مسائل سیاسی داشت. اما برخی از دوستانش مجاهد بودند و گاهی نیز به رادیو مجاهد گوش می داد. تعریف می کرد که یکی از دوستانش که مجاهد بود، در زندانهای رژیم خمینی به شدت شکنجه شده بود.
شنیدن داستان مقاومت مجاهدین در زندانها بر روی او بسیار تاثیر گذاشته بود.
به شدت از جنگ ضدمیهنی خمینی ابراز انزجار می کرد. اما پاسداران در جاده قدیم کرج او را دستگیر کردند و به اجبار روانه جبهه های جنگ خمینی کردند.
اول آذر 66، در عملیات ارتش آزادیبخش در منطقه پیرانشهر، خود را تسلیم رزمندگان ارتش آزادیبخش کرد. با مطالعه کتابها و آثار مجاهدین و زندگی در کنار آنان بیش از پیش جذب مجاهدین شد و ماهیت جنایتکارانه رژیم را شناخت.
سپس پیوستن خود را به مجاهدین و ارتش آزادیبخش اعلام کرد.
او با شرکت در عملیات فروغ جاویدان، بر حقانیت انتخاب راهش پای فشرد و طی یکی از حماسه ها در اوج سرافرازی به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید ابراهیم چراغی


مشخصات مجاهد شهید ابراهیم چراغی
تاریخ تولد: 1344
محل تولد: همدان
سن: 23
تاریخ شهادت: 1367
محل شهادت: کرمانشاه

سرباز آزاده، ابراهیم چراغی، در شمار دلیرانی بود که در اثر آشنایی با مجاهدین و آگاهی به ماهیت رژیم خمینی، طریق آزادگی و جبهه مقاومت و مردم را برگزیدند:
«این جانب سرباز وظیفه ابراهیم چراغی فرزند فتح الله متولد 1344 ساکن همدان در روز اول آذر 66 در غرب پیرانشهر به دست توانای ارتش آزادیبخش ملی ایران به اسارت در آمدم. مدت 8ماه در کنار مجاهدین و خانواده آنها به صورت میهمان به سر بردم. در این مدت 8ماه هم مجاهدین و هم خمینی ضدبشر را شناختم و متوجه شدم که تنها راه رهایی ایران و خلق قهرمان ایران از چنگ خمینی ضدبشر جنگ مسلحانه و پیوستن به ارتش آزادیبخش ملی ایران است.» تقاضانامه – 27تير 67
هنگام انتخاب نهایی، حاضر نشد به ایران تحت حاکمیت خمینی برگردد و بر تصمیم و انتخاب خودش برای پیوستن به صفوف ارتش آزادیبخش تاکید کرد.
با اعلام عملیات فروغ جاویدان ابراهیم خواستار شرکت در عملیات شد و مشتاقانه به میدان شتافت. در جبهه آزادی و آزادگی با مزدوران خمینی جنگید و جان خود را فدای رهایی خلق و میهن ساخت.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مهر ۱۵, پنجشنبه

مجاهد شهید محمد فیضی


مشخصات مجاهد شهید محمد فیضی
محل تولد: همدان
شغل: قصاب
سن: 23
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: 1367

به یاد مجاهد شهید محمد فیضی
«…‌‌من سرباز وظیفه محمد فیضی فرزند همت‌علی فیضی اعزامی ازتهران جمعی گروهان ارکان گردان109 از تیپ2 لشکر شکست‌خوردهٌ 64 خمینی که در روز اول آذر66 به اسارت در آمدم و مدت 8ماه است که در اردوگاه مجاهدین به‌سر می‌برم و درس انسانیت را از این معلمان آموخته‌ام و کاملاً آزاد هستم و هیچ اجباری هم بالای سرم نیست و نسبت به کینه‌هایی که از خمینی دارم، آگاهانه و آزادانه تصمیم گرفته‌ام که تا آخرین قطرهٌ خونم بجنگم…». تقاضانامه ـ 2تیر67 
محمد فیضی در اسدآباد همدان به شغل قصابی مشغول بود. یکی از برادرانش به نام رحمان فیضی به‌جرم هواداری از مجاهدین به‌دست دژخیمان خمینی به‌شهادت رسیده بود و برادر دیگرش در زندان خمینی بود. چندین‌بار مزدوران خمینی برای سربازگیری اجباری سراغ او آمده بودند ولی او هر باراز چنگ پاسداران فرار کرده بود. بالاخره او را دستگیر و به‌زور روانهٌ جنگ ضدمیهنی کردند. محمد در جبهه‌های خمینی سربازان را تشویق می‌کرد تا به صدای مجاهد گوش دهند. همین که در اول آذر66 حین عملیات صدای رزمندگان ارتش آزادیبخش از پشت بلندگوهای قوی بلند شد و سربازان را دعوت به پیوستن کرد، محمد از اولین سربازانی بود که خود را به مجاهدین تسلیم کرد. سپس به ارتش آزادیبخش پیوست. در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرد و طی نبردی، قهرمانانه به‌شهادت رسید و خون پاکش را فدیهٌ راه رهایی خلق قهرمان ایران کرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مهر ۱۲, دوشنبه

مجاهد شهيد مهرداد آژنگ


مشخصات مجاهد شهید مهرداد آژنگ
تاریخ تولد: 1341
محل تولد: همدان
سن‌: 26
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

«... من با آگاهی کامل قدم در راه سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران گذاشته ام. این راه، راه تکامل، راه نجات خلق محرومم، راه انقلاب علیه بهره کشی و استثمار و راه یگانگی و توحید است. راهی که انبیا آغازگرش بودند و امام علی (ع) از پیشوایان آن هستند، راه هر آزاده ای که به خاطر رهایی مردمش قیام کرد و هر آن کس که در مقابل زور و ستم جباران تسلیم نشد.
این راه، راه کاوه و بابک و مجاهدان مشروطه و شهدای 30تیر و تمامی مبارزان، راه آزادی و استقلال است و من به عنوان یک مجاهد خلق افتخار می کنم که رهرو این راه هستم...
... درود بر محمد حنیف نژاد که چنین سازمانی را بنیاد نهاده و درود بر مسعود رجویی که آن نهال را پرورش داد تا آن شجره پاک به چنین درخت تنومند و پرقدرتی تبدیل شد و با انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین توانش فزونی یافت. درختی که در اقصی نقاط جهان شاخ و برگ دارد و متحد و یکپارچه با رهبری مسعود و مریم می رود تا رهایی را به میهنم بازگرداند و انسانها را از قید ستم و بهره کشی آزاد سازد.
فرمانده ام، مسعود، ارتش رهاییبخش ملی ایران را بنیان نهاده است. ارتشی که پس از در هم کوبیدن رژیم خمینی، به بازسازی میهن تخریب شده مان خواهد پرداخت. این ارتش حامی محرومان و مستضعفان است و گینده ای تابناک دارد. پیام این ارتش صلح، رهایی و آبادانی است...». وصيت نامه ـ 6تير 1366
مهرداد آژنگ در سال 58 با مجاهدین آشنا شد. میلیشیای فعال دانش آموزی بود. سال 64 راهی منطقه شد و خود را به پایگاههای مجاهدین رساند. در چندین رشته عملیات شرکت کرد. سرانجام در یکی از نبردهای تنگه چهارزبر قهرمانانه جنگید و به شهادت رسید. مهرداد قهرمان در «فروغ» جاودانه شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

https://telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ شهریور ۳۱, چهارشنبه

به یاد شهدای خانواده میرزائی



حسین میرزائی معصومه میرزائی و مصطفی میرزائی در جریان قتل عام۶۷ اعدام شدند
قلبت را به من بده
من ریشه‌های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته‌ام
و دست‌هایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام
برای خاطر زندگان؛ 
و در گورستان تاریک با تو خوانده‌ام
زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال
عاشق‌ترین زندگان بودند
(احمد شاملو)


مجاهد شهید حبیب الله هاشمی خواه

مشخصات مجاهد شهید حبیب الله هاشمی خواه
محل تولد: همدان
شغل - تحصيل: ورزشكار ، مربى كشتى
سن: ۴۱
محل شهادت: ایلام
زمان شهادت: ۱۳۷۸
با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ شهریور ۲۰, شنبه

۱۳۹۵ شهریور ۱۴, یکشنبه

۱۳۹۵ شهریور ۱۱, پنجشنبه

مجاهد شهید جلال صمیمی


مشخصات مجاهد شهید جلال صمیمی
محل تولد: همدان
سن: ۲۵
تحصيل: دیپلم
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۷
جلال صمیمی در سال ۵۸ با سازمان آشنا شد. ابتدا در بخش دانش‌آموزی انجمن جوانان موحد خرم‌آباد شروع به فعالیت نمود. طی دو سال نشریهٌ مجاهد و اطلاعیه‌های سازمان را به دست توده‌های مردم در خرم‌آباد رساند و به افشای عملکردهای ارتجاعی و ضد‌مردمی آخوندها پرداخت. با شروع مقاومت مسلحانهٌ انقلابی، به عضویت تیمهای عملیاتی درآمد. در سال۶۳ از کشور خارج شد و پس از مدتی خود را به پایگاههای مجاهدین در منطقه رساند . پس از ورود به منطقه در گزارشی در شوق دیدار برادر مجاهد مسعود رجوی به گذشته‌ها اشاره کرد و نوشت : «یادم می‌آید هنگامی که مسعود جلسات آموزش تبیین جهان را در دانشگاه تهران برگزار می‌کرد… بچه‌ها با انگیزه و شوق دیدار مسعود حتی از طریق تلویزیون مداربسته یا حتی هنگام تردد برای یک لحظهٌ کوتاه، می‌رفتند.الان این تقاضا را تکرار می‌کنم. می‌خواهم از مسعود قوت قلب و آرامش بگیرم. صدایش را بشنوم و در آغوش بفشارمش. می‌خواهم به او بگویم که منتظر فرمان او جهت آتش‌زدن بنیان خمینی و مزدوران پلیدش هستم. با او تجدید عهد کنم و از او درس فدا بیاموزم. به او بگویم که با نام او به مسئولیتهایم رسیدم و در همه‌جا و همه‌وقت با من حضور دارد ـ  ۵ دی۶۶». 
سرانجام در عملیات کبیر فروغ جاویدان با «فرمان او» آتش بر جان دژخیمان فروریخت و به عهدش با خدا و خلق وفا کرد و به جاودانه‌فروغها پیوست.

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۳۰, شنبه

مجاهد شهید امیر اردلان حیدری


مشخصات مجاهد شهید امیر اردلان حیدری
محل تولد: همدان
سن: ۲۰
تحصيل: دانش آموز
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۷

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید فرزاد مفتون



مشخصات مجاهد شهید فرزاد مفتون
محل تولد: همدان
تحصيل: دانشجوی مهندسی پلاستیک
سن: ۲۶
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۷
 فرزاد مفتون همزمان با انقلاب ضدسلطنتی وارد مسائل سیاسی شد. بعد از انقلاب به امید سازندگی ایران و برای کسب تخصص بیشتر عازم دانشگاههای اتریش شد. پس از ۳۰خرداد ۶۰ و شنیدن خبر اعدامها و جنایتهای خمینی دیگر آرام و قرار نداشت و در جستجوی راه‌حل بود. در سال ۶۱ با انجمن دانشجویان هوادار مجاهدین ارتباط برقرار کرد و از همان‌موقع گمشدهٌ خود را پیدا کرد. به‌سرعت جذب مجاهدین شد و در سال62 به‌طور تمام‌وقت در انجمن دانشجویان هوادار سازمان به فعالیت پــرداخت.از انــقلاب ایدئولــوژیک مجاهدین بسیار تأثیر پذیرفت. پس از آن بود که درخواست اعزام به منطقه کرد. در سال ۶۴ به منطقه رفت و در بخشهای نظامی و ارتباطات فعالیت کرد. پس از تأسیس ارتش آزادیبخش، به یکانهای رزمی منتقل شد و در عملیات آفتاب و چلچراغ شرکت داشت. جدیت و مسئولیت‌پذیری همراه با مهربانی و صفا و صمیمیت از ویژگیهای فرزاد بود. آخرین فراز زندگی انقلابی فرزاد در عملیات فروغ جاویدان بود. در این عملیات کبیر میهنی و عقیدتی پس از چندین درگیری با مزدوران خمینی و به‌هلاکت رساندن تعدادی از آنها، به‌شهادت رسید و به عهد خود با خدا و خلق وفا کرد. فرزاد قهرمان ستاره‌یی شد و در کهکشان جاودانه‌فروغهای آزادی جای گرفت. 

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۲۷, چهارشنبه

۱۳۹۵ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

۱۳۹۵ مرداد ۲۳, شنبه

۱۳۹۵ مرداد ۲۲, جمعه

۱۳۹۵ مرداد ۲۰, چهارشنبه

۱۳۹۵ مرداد ۱۸, دوشنبه

مجاهد شهيد محسن باب الحوائجی


مشخصات مجاهد شهيد محسن باب الحوائجی
محل تولد: همدان
سن: ۳۱
محل شهادت: همدان
زمان شهادت: -

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهيد بهجت صدوقی



مشخصات مجاهد شهيد بهجت (پری) صدوقی
محل تولد: همدان
سن: ۲۷
تحصيل: دانشجوي ادبيات
محل شهادت: همدان
زمان شهادت: ۱۳۶۳

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۱۵, جمعه

۱۳۹۵ مرداد ۴, دوشنبه

مجاهد شهيد بهجت حيدري



مشخصات مجاهد شهيد بهجت حيدری
محل تولد: همدان
تحصيل: ديپلم
سن: ۱۸
محل شهادت: همدان
زمان شهادت: ۱۳۶۰


با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید کیوان کیومرثی



مشخصات مجاهد شهید کیوان کیومرثی

محل تولد: همدان
شغل: كارمند شهردارى
سن: ۲۷
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: ۱۳۶۴

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi



۱۳۹۵ تیر ۳۰, چهارشنبه

رزم نسل اندر نسل







مشخصات مجاهد شهید اختر مولوی (مادر میمنت)
محل تولد: همدان
شغل: معلم
سن: ۵۷
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۷

رزم نسل اندر نسل، میراث مادران و فرزندان




«کجاست راز بقای آواز قناری بر شاخه‌های رهایی؟»

ایستاده، با دیدگان باز، خیره،
به‌دقت مرگ در دقیقه انتخاب،
در برابر جوخه به‌زانو پرسید:
«کجاست لحظه رفتن؟
کجاست حقیقت ماندن؟»
در آن دقیقه شجاع
که سرشت نیالوده کودکی تازه پا
را داشت
و الت هاب حقیقت را
در سرب نشسته در قلبش یافت
یکصد قناری برشاخه دستانش نشست
وقتی که به‌خاک افتاد.
«خواهر مجاهد اختر مولوی یکی از شیرزنان شهید فروغ جاویدان بود که در سن 55سالگی پا در رکاب این نبرد گذاشت و با دلاوری و شجاعت بی‌مانندی شماری از دژخیمان دشمن را به خاک هلاک انداخت و خود در منتهای افتخار و سرافرازی جاودانه شد»
از گزارش نهایی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران

مادران مجاهد هریک داستانی هستند ناگفته. با یک زندگی سراسر رنج و فدا. رنجهایی که هیچ‌گاه نوشته نشده‌اند و فداهایی که بسیارش برای بسیاری کسان ناشناخته است. از این رو مادران مجاهد تنها «مادران»ی نیستند که همسر یا فرزند و فرزندانی را به انقلاب تقدیم کرده باشند. در معرکه نبرد با وحشی‌ترین ارتجاع خونریز این مادران خود یک پای رزم شده‌اند. رزمی خونین و سخت که بسیاری از مدعیان و کباده‌کشان دنیای سیاست و انقلاب را به تسلیم یا سازش و و خیانت وادار کرده است. از این رو، مادران مجاهد، زنانی انقلابی هستند شوریده بر ارتجاع که بنا برضرورت گاه عادیساز فرزندان خود در خانه‌های تیمی بوده‌اند و گاه سلاح برکف جنگیده‌اند و گاه در پشت صحنه نبرد دشوارترین وظایف انقلابی را به عهده داشته‌اند. آنان برخلاف یک تصور ساده‌اندیشانه و عمومی زنان راهگشایی هستند که از عهده حل پیچیده‌ترین تضادهای یک انقلاب همه‌جانبه برآمده‌اند.
یکی از این شیرزنان شوریده بر ارتجاع آخوندی مادر قهرمانی است به نام اختر مولوی. مادری که در میان مجاهدین به مادر میمنت معروف است و همه کسانی که او را دیده‌اند چهره مهربان و بی‌آلایش او را که آمیخته به فداکاریهای ناگفته بسیار بود به یاد می‌آورند.
مادر مجاهد اختر مولوی (مادر میمنت) زنی بود فرهیخته که در سال۱۳۱۰ در شهر همدان دیده به‌جهان گشود. پس از پایان تحصیلات خود به کار آموزش روی آورد و ۲۰سال از عمر خود را صرف آموزش و آموزگاری به دانش‌آموزان شهرش کرد. کاری که با عشق و علاقه بسیار ادامه داد؛ تا این که آشنایی با سازمان مسیر زندگی‌اش را کاملا تغییر داد. مادر میمنت مانند بسیاری از دیگر از زنان میهنمان در جریان انقلاب ضدسلطنتی با سازمان و اهداف توحیدی آن آشنا شد.
از آن‌جا که مادر میمنت زنی فرهیخته و انقلابی بود این آشنای 
مسعود در زمره دانش‌آموزانی بود که پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی مشتاقانه در راه مجاهدین قدم گذاشتند. او قبل از ۳۰خرداد سال۶۰دستگیر شد. یک‌سال بعد آزاد شد ولی از طریق برادرش محمود، بار دیگر در ارتباط با سازمان قرار گرفت. مسعود طی مدت کوتاه قبل از دستگیری مجددش مأموریتهای متعددی را با موفقیت انجام داد و سرانجام در ۱۰مرداد۶۱ در حین شناسایی یکی از مهره‌های اصلی رژیم با مزدوران درگیر شد و در اثر اصابت گلوله مجروح گردید.
او تا روز شهادت به‌طور مستمر زیر شکنجه دژخیمان بود، چرا که در جواب سؤال حاکم ضدشرع که از او پرسیده بود آیا هنوز سازمان را قبول داری با قاطعیت فریاد زده بود: «آری».
مسعود قهرمان یک سال پس از دستگیری به جوخه تیرباران سپرده شد. خبر این شهادت ناگوار مادر را در مسیری که برگزیده بود مصمم‌تر و قاطعتر کرد.
انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین در سال۶۴، نقطه تحول کیفی مهمتری در زندگی مبارزاتی این زن فرهیخته و پاکباز بود. از آن پس بود که مادر میمنت هم‌چون دیگر مجاهدان، با عزمی صدچندان در نبرد با رژیم خمینی به فعالیت پرداخت. مادر نیز از جمله مجاهدانی بود که با تمام وجودش و با شوری فراوان پا در مسیر مریم پاک رهایی نهاد.
۵ماه پس از تأسیس ارتش آزادی، مادر میمنت که ۵۶ ساله شده بود. خواهان پیوستن به ارتش آزادیبخش می‌شود. او در نامه‌یی در این‌باره می‌نویسد:
«اگر ممکن است مرا به قرارگاه های رزمی بفرستید که هرچه زودتر در سنگر افتخارآفرین مجاهدین با یزید زمان، خمینی ضدبشر، بجنگم. با افتخار به این انتخاب خویش و با آرزوی شهادت در رکاب رهبران عقیدتیم، واقعا برایم شب قدر است. آن‌موقع دلم می‌خواهد با یاران امام حسین به جنگ رودرروی رژیم ضدبشری خمینی بروم».
به این ترتیب، مادر مجاهد اختر مولوی وارد سازمان کار ارتش آزادیبخش شد و تا لحظه شهادت در کنار رشیدترین فرزندان مردم ایران به رزم جانانه‌اش ادامه داد.
آخرین صحنه رزم او، عملیات فروغ جاویدان بود. این شیرزن قهرمان مجاهد خلق در سنگرها دوشادوش فرزندان دلاورش علیه پاسداران و مزدوران خمینی، جانانه جنگید و سرانجام در شمار جاودانه‌فروغهای آزادی، به کهکشان شهیدان پیوست.
 سه‌روز پس از شهادت مادر، فرزند مجاهدش محمود میمنت در زندان گوهردشت حلق‌آویز شد. محمود متولد سال ۱۳۳۹ و دانشجوی معماری دانشگاه ملی بود. او پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی به‌همراه مادرش به مجاهدین پیوست. در سال۶۱ دستگیر شد و تا سال۶۵ در اوین به‌سر برد. پس از آزادی بلافاصله برای خروج از کشور اقدام کرد ولی سه‌ماه بعد، در حین خروج از کشور دستگیر شد و عاقبت در جریان قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی درسال۶۷ به شهادت رسید.




نامه مادر مجاهد اختر مولوی به مریم رجوی به مناسبت انقلاب ایدئولوژیک
 به نام خدا
و به نام خلق قهرمان ایران
مریم، دختر عزیزم که اینک خود مادر عقیدتی همه ما هستی، سلام و درود خدا برتو باد. و این ازدواج انقلابی و توحیدی بر تو و مسعود و بر همه مجاهدین و مردم ایران مبارک باد.
هرروز و هر ساعت از خدا می‌خواهم که همان طور که خودم در این سن و سال از قعر چاه جامعه خمینی‌زده به رهبری مسعود نجات یافتم. از این به بعد تمام خلقمان به رهبری شما و مسعود نجات یابند. همان طورکه اشرف برای رهبرمان مسعود دعا کرد که خدایا کمکش کن که خلقی را از شکنجه و اعدام و اسارت و بردگی نجات بخشد و این کشتی توفان‌زده ایران را به ساحل نجات برساند. من هم دعا می‌کنم خدایا به مسعود و مریم کمک کن که خلقی را از شکنجه و اعدام و اسارت و بردگی نجات بخشند.
ضدانقلاب غالب و مغلوب ـ این دشمنان خدا و خلق ـ هریک آن چه را شایسته خودشان است ، درباره تو می‌گویند. اما تو به سمبل فداکاری در راه نجات انسان ها تبدیل شده‌ای. مریم، تو قدم در یک مرحله تکاملی وکیفی گذاشته‌ای که حقا یک انقلاب کبیر ایدئولوژیک نام گذاشته شده. در این صورت دیری نخواهد گذشت که تأثیرات درخشان و مثبت آن فراتر از سازمان هم‌چون آفتابی درخشان جامعه ارتجاع‌زده را زیر پرتو خود خواهد گرفت و تفکرات ارتجاعی شاهی و خمینی‌گرایانه را که سال هاست برملت ما سایه افکنده، به آتش خواهد کشید و بذر انقلاب رهاییبخش را در ایران خواهد افشاند.
قلمم یارای توصیف شما را ندارد؛ زیرا عمری از من گذشته است. ولی حقیقت شما را با گوشت و پوست لمس می‌کنم. وقتی ویدئوی مراسم عید را نگاه می‌کردم، همسر یکی از شهدا از طرف شهدا به مسعود تبریک گفت ومسعود پرسید با چه تبیینی می‌گویی؟ او در آن‌جا چیزی نگفت ولی من می‌گویم که این را از روی شناختی که شهدا از مسعود داشتند، می‌توان بیان کرد. مثلا یکی از بچه‌های شهید «رضا راتبی» را که من در پایگاه ها با او بودم به یاد می‌آورم. بعضی اوقات من با او تردد می‌کردم و او می‌گفت: مامان! کارهای خداوند بی‌حکمت نیست و روی زمین باید حجتی باشد و اگر همه ما برویم مسعود باید باشد. موقعی که از مسعود برای من حرف می‌زد خیال می‌کردی که داخل ماشین نیست. و گویا در حال پرواز است و واقعا مانند پروانه به دور شمع می‌چرخید. او خودش را فدا کرد و با آن علاقه‌یی که به خدا و خلقش داشت، می‌گفت باید مسعود بماند. یک روز، یکی از مسئولین را به پایگاه ما آورد و همه را جمع کرد و گفت اگر همه ما از بین برویم مهم نیست، ولی این باید زنده بماند. همین طور چند شهید دیگر که من می‌شناختم مثلا فرمانده شهاب را به خاطر می‌آورم، همگی مسعود را چنین می‌شناختند. همین‌طور همه شهدای میلیشیا. میلیشیایی که روزی چندین بار به زیر شکنجه می‌روند و دژخیمان به آنها می‌گویند، توهین کنید، و آنها سکوت می‌کنند و چیزی نمی‌گویند ، حتی لب از لب باز نمی‌کنند. بالای دار می‌روند و می‌گویند: «درود بر رجوی» آخر بی‌جهت نیست. اینها همه به خاطر شناختی است که در قلبشان از مسعود دارند. کاش حالا می‌بودند و شاهد این همه تحول بودند. گرچه این اقدام هم در ادامه راه همان هاست. انشاالله که این مشعل فروزان که هم‌چنان شعله می‌کشد، به زودی مرداب گندزده شاهی و خمینی را بخشکاند وبذر یکتاپرستی و نفی استثمار و استبداد و استعمار را در ایران بیفشاند.
الیس الصبح بقریب، آیا صبح پیروزی نزدیک نیست؟
بار خدایا به من صلاحیت و توفیق تبعیت از رهبری مسعود و مریم را عطا کن
مرگ بر خمینی ـ درود بر رجوی
مادر ـ اختر مولوی

 وصیتنامه مجاهد شهید اختر مولوی (مادر میمنت)
بسم‌الله الرحمن الرحیم
به‌نام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران
و به‌نام شهدای والامقام.
نمی‌دانم از کجا شروع کنم. ولی دلم می‌خواهد بدون مقدمه هرچه در دل دارم بگویم. الان در شرایطی این وصیتنامه را می‌نویسم که در عرض دو روز گذشته 200نفر از بهترین فرزندان این خلق به‌دست دژخیمان خون‌آشام و جلاد و سفاک خمینی به جوخه‌های اعدام سپرده شده‌اند. در این لحظه احساس می‌کنم که کلمات به هیچ‌وجه نمی‌تواند عمق نفرت و کینه و خشم درونی مرا نسبت به این فرعونیان زمان نشان دهد و شدت عشق و علاقه‌یی را که نسبت‌به سازمان مجاهدین و تک‌تک اعضا و هواداران پاک و صدیق آن دارم، بیان کند. بگذار شکنجه کنند، دختران دوازده، سیزده ساله، زنان باردار، جوانان برومند، مردان و زنان پیر را اعدام کنند. بله این ضحاک زمان برای ادامه حکومتش روزی 100مجاهد خلق را کشته و از خون آنها تغذیه می‌کند. واقعا تاریخ چنین جنایتکاری را به‌یاد ندارد. غافل از این‌که مجاهدین درختی کاشته‌اند که چنان ریشه دوانده، که هر‌قدر شاخ و برگ آن‌را بزنند، دوباره رشد خواهد کرد. در مقابل، درخت پوسیده خمینی سرانجام نابود خواهد شد.

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

با یاد مجاهد شهید رحیم عبداللهی مقدم

  محل تولد: ملاير شغل: جراح سن: ۴۵ تحصیلات: دکترا محل شهادت: تهران تاریخ شهادت: ۱۳۶۱ متاسفانه از مجاهد شهید رحیم عبداللهی مقدم عکس، خاطره و ...