۱۳۹۸ مرداد ۶, یکشنبه

فرازهایی از زندگی مجاهد قهرمان شعبان سوری


مشخصات مجاهد شهید شعبان سوری
محل تولد: همدان
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 44
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1388

با سلام و درود به مجاهد قهرمان شعبان سوری، دهمین شهید سرفراز فروغ ایران و قیام سرخ‌فام اشرف که رئيس‌جمهور برگزيده مقاومت به درستی آن را «پرشکوه‌ترین حماسه تاریخ آزادی مردم ایران» توصیف کردند. 
سلام بر شهیدی دیگر از تبار اشرفیان. بینه‌یی سرخ‌فام از جانفشانی و مقاومت حماسی قهرمانان اشرفی و برگی دیگر از پرونده سراسر شقاوت و درنده خویی جلادان اعزامی خامنه‌ای و مالکی در کربلای ششم و هفتم مرداد در ارض اشرف.
مجاهد شهید شعبان سوری فرزند مردم مجاهد پرور همدان بود. در سال ۱۳۴۴ در اسدآباد همدان در خانواده‌یی متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود. پس از دوره ابتدایی، ورودش به کلاس راهنمایی با انقلاب ضدسلطنتی همزمان شد و او که در کسوت یک نوجوان، از همان زمان برای مبارزه با نظام ستمشاهی عشق می‌ورزید، مدرسه را ترک کرد و به فعالیتهای تبلیغی و شرکت در تظاهرات روی آورد. شعبان خود در یکی از یادداشتهایش در این باره نوشت: «از طرفی دوست داشتم که شاه سرنگون شود و از طرف دیگر با توجه به این‌که سنم کم بود، نمی‌توانستم فعالانه شرکت کنم اما در تمام تظاهراتهای آن موقع شرکت می‌کردم و با دیگر دانش‌آموزان به شعارنویسی بر در و دیوار شهر مبادرت می‌کردیم. شبها به روستاهای اطراف می‌رفتیم و پوستر و اطلاعیه پخش می‌کردیم».
شعبان در سال ۵۹ درپی کسب و کار و امرار معاش به تهران می‌رود و به شغل شیشه‌بری اشتغال می‌ورزد. زمان به سرعت می‌گذرد و روزهای تعیین کننده۳۰خرداد ۶۰ و آغاز مقاومت انقلابی فرا می‌رسد. سال ۶۰ و ۶۱سال رقم خوردن سرنوشت و آشنایی او با سازمان است که از این پس همه سرمایه زندگیش را در راه آن تقدیم می‌کند. پیک خوش خبر، نوجوانی است به‌نام ناصر در همان سنین خود شعبان و با خلق و خوی یک مجاهد خلق که از این پس مسیر زندگی شعبان را دگرگون می‌کند. او که برای انجام کار شیشه‌بری به مغازه شعبان مراجعه کرده بود، با رویکردهای صمیمی و صادقانه‌اش، شعبان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و علقه یک پیوند و دوستی بین آنها برقرار می‌شود.
شعبان می‌نویسد: «چند روز بعد ناصر یک روز یک روز نامه به من داد و گفت آیا دوست داری روزنامه مطالعه کنی؟» قبول کردم و برای اولین بار آن‌جا بود که با نام سازمان و با مجاهدین آشنا شدم 
بعد از دستگیری ناصر، ارتباط شعبان با سازمان قطع می‌شود و این جدایی چند سال بطول می‌انجامد. در سال ۶۶ دیگر بار شعبان گم شده خود را می‌یابد و به‌مثابه یک رزمنده آزادی، به دریای ارتش آزادیبخش می‌پیوندد و آن‌چنان که خواهرمریم در پیامشان به مناسبات شهادت جانگداز مجاهد خلق شعبان سوری خاطرنشان کردند «او ۲۲سال تمام از عمر پربار خود را، با صدق و فدای بیکران، در ارتش آزادیبخش ملی ایران، وقف رهایی مردم و میهنش نمود و سرانجام در حماسه فروغ ایران به کهکشان جاودانه فروغها پیوست…». 
راستی که شهادت جانگداز این گوهر بی‌بدیل اشرفی را باید قبل از هرکس به خواهر مریم و به برادر مسعود تسلیت گفت که به گفته خواهر مریم «این چنین پاره‌های تن و جگر خود را فدای آزادی خلق و میهن در زنجیر می‌کند».
اوج زندگی انقلابی و شفافیت عنصر مجاهدی شعبان بی‌تردید در دوران پایداری پرشکوه و عبور از آزمایشها و ابتلائات ۷ساله است که از او گوهری بی‌بدیل و مجاهدی استوار و مسئولیت‌پذیر می‌سازد. جدیت و مسئولیت پذیری و ایفای تعهداتی که به او سپرده می‌شد، در رویکردهای شعبان درخشان و برجسته بود. یکی از مسئولان شعبان در این رابطه نوشته بود:
«شعبان در رابطه با کار و مسئولیتش بسیار پیگیر و فعال است به‌طور مستمر کنش و واکنش دارد، هر کجا که موضوعی را فهم نکند همانجا مسئولانه می‌پرسد تا ابهامش برطرف شود. حرفهایش را به راحتی بیان می‌کند. بعد از دیدن نوارهای خواهر مریم و نشست برادر، رویکردهای روزانه‌اش را با آن شاخص تنظیم می‌کند. 
آری این است مقام محمود مجاهد خلق و قدم صدق که با عبور از قدر اشرف هر مجاهدی را چون کوه استوار و چون پولاد آب دیده و توانمند می‌کند.
یکی دیگر از فرازهای چشمگیر زندگی شعبان، رابطه‌های اخصی است که او با رهبری و با خواهر مریم برقرار می‌کند و عشق و قدرشناسی‌اش نسبت به انقلاب مریم رهایی است که آن را به‌خوبی می‌شود از یادداشتها و نوشته‌های او دریافت. شعبان در یکی از نامه‌هایش به خواهر مریم می‌نویسد: 
«لحظه شماری می‌کنیم. امروز برای همگی ما مایه افتخار و سربلندی است که به شما گزارش کنیم که با سرمایه انقلاب شما در این نبرد سیاسی به‌طور تمام‌عیار وارد شدیم و آنطور که شایسته سازمان و گوهران بی‌بدیل است از شرف و هویت و ارزشهای مجاهدین دفاع کردیم، میخ اشرف را بیشتر از قبل کوبیدیم، ا زخط وخطوط و استراتژی سازمان دفاع کردیم و پیروزمند و سرفراز بیرون آمدیم. وقتی آدم کوهی را در پشت خود داشته باشد در هیچ شرایطی لحظه‌ای احساس لرزش نمی‌کند و قوی تراز هر زمان می‌جنگد.
او هم‌چنین پس از شنیدن پیام و صحبتهای برادر پس از گذشت سالیان پایداری، در نامه به یکی از مسئولانش نوشت:
«برایم باور کردنی نبود، نمی‌دانستم چطوری خودم را کنترل کنم که بتوانم به صحبتها گوش بدهم و احساسی که همه ما مجاهدین از این لحظه داشتیم فکر کنم هیچ شاعر و نویسنده‌ای نتواند آن را بیان کند و یا قلم بزند. خودم فکر می‌کنم در این دوران آن چیزی که برای خودم مهم است و باید سر آن تعهد داشته باشم چه از نظر تشکیلاتی و چه از نظر ایدئولوژیک، دست باز دادن و تعهد بالاتر است فقط و فقط به‌خاطر در باز کنیدش تا بتوانم آن چیزی باشم که برادر و خواهر مریم از تک‌تک ما انتظار دارند. به‌طور واقعی جای هیچ‌گونه شکافی باقی نمانده و اگر من بخواهم آن چیزی باشم که رهبری از من خواسته پس موتوری جدید باید روشن کنم و در دنیای انقلاب وارد فاز جدیدی بشوم. یک بار دیگر تجدیدعهد می‌کنم که پاسخگوی شرایط فعلی و آن چیزی که برادر از من می‌خواهد باشم».
راستی که‌ای همرزم، ای همسنگر وای مجاهد اشرف‌نشان ما همگی شهادت می‌دهیم که تو به عهدت وفا کردی، به وظیفه‌ات قیام کردی و در تمام دوران پرافتخار مبارزاتی‌ات و به‌خصوص در این هفت سال به استقبال ابتلائات رفتی، شکرگزاری نمودی و سرفرازانه به عهدت با خدا و خلق و رهبری وفا کردی. آری گواه بودیم که بر اثر ضربات جنایت‌بار ابن ملجمهای دوران و گزمه‌های پلید خامنه‌ای و مالکی بر سرت، دو هفته تمام سرپا با سردردهای جانفرسا به سربردی و تحمل کردی اما لحظه‌یی کار و مسئولیتت را ترک نکردی و حتی استراحت در بیمارستان را برخود روا ندانستی. اکنون ای مجاهد قهرمان، ای شهیدی که هم‌چون دیگر یاران شهیدت، با جانهای پاکتان، مسیر آزادی و حاکمیت مردمی را در میهن اسیر گشوده‌اید ما همرزمانت با تو و دیگر یاران خاموش اما پرجوشمان عهد می‌بندیم که راهتان را ادامه دهیم و جایتان را در اشرف پایدار و در رویارویی با دشمن ضدبشری پرکنیم.
سلام برتو روزی که‌زاده شدی، روزی که اشرفی بودن را برگزیدی و روزی که در خاک شهر خودت اشرف آرام و قرار گرفتی.

درود، درود، درود…

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ تیر ۱۴, جمعه

مجاهد شهید جواد کرانی


مشخصات مجاهد شهید جواد کرانی
محل تولد: نجف آباد تويسرکان
شغل: شغل آزاد
سن: 25
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

جواد کرانی، ازخرداد سال۵۸ با مجاهدین آشنا شد و فعالیتش را در انجمن دانش‌آموزان مسلمان مدرسه‌اش آغاز کرد. از مهرماه۶۰ تا آبان۶۱ با یک هستهٌ مقاومت ارتباط داشت. گوش کردن به صدای مجاهد و به‌کاربستن رهنمودهای تبلیغی آن، هم‌چنین ضبط و تکثیر و توزیع پیامهای رهبری در میان مردم، بخشی از فعالیتهای این هستهٌ مقاومت بود. 
جواد در اسفندماه۶۱ دستگیر شد و دو سال در اسارت بود. در سال۶۳ از زندان رهایی یافت. در پی تلاشهایش برای وصل ارتباط با سازمان، سرانجام در پاییز سال۶۶ خود را به منطقهٌ مرزی رساند و وارد قرارگاههای ارتش آزادیبخش گردید. 
در یکانهای رزمی سازماندهی شد. سپس در دو عملیات بزرگ آفتاب و چلچراغ شرکت کرد. در جریان عملیات فروغ جاویدان با شوری بیشتر به میدان شتافت و بسا قهرمانیها آفرید. سرانجام با شهادتش به عهد خود با خدا و خلق وفا کرد. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

با یاد مجاهد شهید رحیم عبداللهی مقدم

  محل تولد: ملاير شغل: جراح سن: ۴۵ تحصیلات: دکترا محل شهادت: تهران تاریخ شهادت: ۱۳۶۱ متاسفانه از مجاهد شهید رحیم عبداللهی مقدم عکس، خاطره و ...