۱۳۹۸ آذر ۱۳, چهارشنبه

مجاهد شهید فرحناز مکانیک


مشخصات مجاهد شهید فرحناز مکانیک
محل تولد: همدان
سن: 23
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

فرحناز مکانیک پس از انقلاب ضدسلطنتی با مجاهدین آشنا شد. از مهرماه۵۹ در ارتباط با دانش‌آموزان هوادار مجاهدین در دبیرستان اندیشهٌ همدان فعالیت می‌کرد. ‌پس از ۳۰خرداد۶۰ به‌طور غیرمستقیم از طریق یکی از اقوامش تا سال۶۳ با سازمان ارتباط داشت. 
از طریق گوش دادن به صدای مجاهد اخبار مقاومت را دنبال می‌کرد. پس از تأسیس ارتش آزادیبخش ملی قاطعانه تصمیم گرفت تا در صف مقدم نبرد شرکت کند.
در مهرماه سال۶۶ همراه با چند نفر به منطقه رفتند. از آن زمان در ارتش آزادیبخش مسئولیتهای مختلفی به‌عهده گرفت. 
در عملیات فروغ جاویدان با جسارتی انقلابی و روحیه‌یی پرشور شرکت کرد. در چندین نبرد با پاسداران خمینی چنگ در چنگ شد و بر سر آنان آتش بارید. مجاهد شهید فرحناز مکانیک سرانجام در اوج رزم و پاکبازی به خاک و خون افتاد و خون پاکش را فدیهٌ راه رهایی خلق قهرمان ایران کرد. در آستانهٌ سفر جاودانه‌اش، در یکی از یادداشتهایش نوشته بود: «…همرزم من فردا بیا وقتی آمدی با خود قلب و دستان مبارزت را بیاور همرزم من فردا روز دیگری است فردا روز شهادت است باشد که در رزمگاه احقاق حق خلقمان هم‌چون آرش جان خویش را در نبرد خویشتن بگذاریم». ۲۶تیرماه۶۷ عفت مکانیک خواهر قهرمان دیگر فرحناز نیز در عملیات فروغ‌جاویدان به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آبان ۱۶, پنجشنبه

مجاهد شهید عزیزالله ولی اللهی


مشخصات مجاهد شهید عزیزالله (عباس) ولی اللهی
محل تولد: نهاوند
تحصیلات: دانشجو
سن: 23
محل شهادت: بروجرد
تاریخ شهادت: 1361

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: برای ایستادن در مقابل رژیمی که آشکارا تهدید اصلی صلح و امنیت جهان شده است، ضروری است که همه دولتها هر گونه رابطه و معامله خود با این رژیم را مشروط به ‌توقف اعدام و شکنجه در ایران کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آبان ۱۳, دوشنبه

مجاهد شهید مسعود معدنچی


مشخصات مجاهد شهید مسعود معدنچی
محل تولد: همدان
شغل: مهندس
سن: 29
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1361

مجاهدی بی نام و نشان و بی باک و شجاع 
مسعود معدنچی در سال 1333 درهمدان بدنیا آمد. کودکی بیش نبود که همراه خانواده  به تهران آمد  و در تهران مشغول تحصیل شد و دوره متوسطه خود را دردبیرستان دارالفنون تهران گذراند. بعد به هنرستان صنعتی رفت و به تحصل در رشته برق پرداخت و مهندسی خود را گرفت. ولی بدلیل افتادگی و فروتنی بیش از حد او اصلا کسی نفهمید که او مهندس برق است  و خیلی بی نام و نشان در جاهای مختلف کار میکرد.

مدتی نگذشته بود که تظاهرات ضد شاه شروع شد. مسعود به تهران آمد و فعالانه درکلیه  تظاهرات علیه شاه شرکت کرد. هفته اول بعد از فرار او از سربازی, ساواک به منزل پدریش مراجعه و سراغ او را گرفت که پدرش اظهار بی اطلاعی کرد و به همین دلیل اصلا به خانه نمی آمد.
او در تظاهرات خونین17 شهریور میدان ژاله تهران که بعدها میدان شهدا نام گرفت فعالانه شرکت کرد و غروب17 شهریورسال 1357 با لباسهایی خونین و سیاه به خانه برگشت.
بعدها نیز در تصرف مراکز دولتی نقش جدی داشت و بعداز گرفتن یکی ازهمین مراکز توسط مردم به پست و نگهبانی در آن محل پرداخت.
بعد ازسقوط رادیو تلویزیون رژیم شاه، مسعود  برای کار به رادیو رفت و بعنوان مسئول تولید رادیو مشغول کار شد و تمام وقت در محل کارش بود. ولی بعد ازاینکه رادیو تلویزیون توسط مرتجعین انحصاری شد بیرون آمد و حاضر به همکاری با مرتجعین حاکم بر رادیو تلویزیون نشد.
مسعود در دوران فاز سیاسی بطور فعال در همه فعالیتهای سازمان شرکت داشت.
بعد از سی خرداد نیز به دلیل شناخته شده بودنش به زندگی مخفی روی آورد. 
در روز 11آبان 1361 طبق معمول مسعود سر کار میرفت که متوجه میشود منطقه توسط سپاه قرق شده است ولی اصلا فکر نمیکرد که سوژه خودش باشد لذا بی اعتنا به این مسله به محل کارش که در طبقه چهارم یک ساختمان بود رفت و مشغول کار شد.
نیم ساعت نگذشته بود که صدای صحبت پاسداری را با یکی از همکارانش که از وی می پرسیدند که آیا مهندس مسعود معدنچی اینجاست شنید که همکارش میگفت که ما مسعود معدنچی داریم ولی او مهندس نیست که آنها گفتند خودش است و او را کنار زده و میخواهند که وارد میشوند .
مسعود که این حرفها را میشنود بلند میشود و به سمت تنها راهی که بوده و آن بالکن اتاق کارش بود میرود که پاسدار مربوطه شلیک میکند و به پای مسعود اصابت میکند ویک گلوله هم به شیشه اتاق کار اصابت میکند.
مسعود که میدانست که اگر دستگیر شود حتما زیرشدیدترین شکنجه ها خواهد رفت لذا تصمیم گرفت که حسرت زنده بدست دشمن افتادن را بدل آنها بگذارد، لذا خودش را از طبقه چهارم به کف خیابان پرت میکند.
شاهدان صحنه میگویند آخرین نفسهایش را میکشید که پاسداران حاضر در خیابان که تعدادشان هم زیاد بود بالای سرش حاضر شده و از حرص اینکه نتوانسته بودند او را زنده بدست بیاورند همه گلوله های خشابشان را روی او خالی و سوراخ سوراخش کردند و بعد پیکرش را با خود بردند.
پدر و مادر مسعود که توسط خانواده اش از این مسئله باخبر شده بودند به محل کار مسعود مراجعه کرده و همه وقایع را از زبان همکارانش شنیدند. و بعد از آن نیز بارها و بارها به مراکز مختلف برای گرفتن پیکر پاک این شهید و یا با خبر شدن از محل دفن وی مراجعه کردند ولی هرگز جواب نگرفتند و نفهمیدند که مسعود کجا دفن شده است.

***

مسعود عزیز این شعر حافظ را با دستخط زیبایت که با نقاشی یک دوست مزین شده در قابی روی دیوار همیشه در مقابل چشمانم قرار دارد و یا در یاداشت دیگرت نوشته بودی هزار مرگ مرا به از این ذلت و خواری است. براستی همه اینها اتفاقی نیست انگونه که به زندگی می اندیشیدی. بی شک چنان انتخاب بلند مرتبه ای را برگزیدی.
11ابان سال1361 برادر عزیزم مسعود معدنچی در یک درگیری در ساختمانی در خیابان بهار به شهادت رسبد.
هنوز آسفالت کوچه گروسی خیابان بهاراز خون پاکت گرم است و آه و حسرت دستگیری ات را بر دل یک لشگر پاسدار کور دل شب پرست که کوچه و ساختمان را محاصره کرده بودند باقی گذاشتی و آنها ناامید و شکست خورده به اوین برگشتند همان شب این اتفاق را آن دوست قدیمی که تنها شاهد ماجرا بود چگونگی شهادتت را برای من نقل میکرد برای اولین بار در از دست دادن عزیزی در لحظه خوشحال شدم چرا که تحمل حضورت را در شعبه 7 اوین نداشتم. شعبه ای که در اوین به سلاخی و قصابی معروف بود .در آن شب از طرفی خدا را شکر میکردم و از طرفی بغضم را فرو میبردم که مبادا نامردمان اشکهایم را ببینند. البته جلادان اوین به تلافی رشادتت هیچگاه پیکر پاکت را به خانواده تحویل ندادند و مزارت برای همیشه گمنام ماند.
تو وفای به عهدت را به بالاترین شکل اثبات کردی. مجاهد زیستی مجاهد جنگیدی و مجاهد شهید شدی. آری مسعود عزیزم آن روز دیر نیست که کوچه و خیابانهای سرزمینم که شاهدان شقایق های پرپر شده است را با گلهای یاس سپید گل آذین خواهیم کرد.

دست خط و امضای مجاهد شهید مسعود معدنچی

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۲۶, جمعه

مجاهد شهید محمد صادق سجادی


مشخصات مجاهد شهید محمد صادق سجادی
محل تولد: همدان
شغل: پروفسور
سن: 34
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

مریم رجوی: آخوندها و پاسداران، قتل‌عام پیشتازان و رزمندگان آزادی را می‌خواستند. اما ما در این کارزار آنها را شکست دادیم. این فرازی در مبارزه برای یک ایران آزاد بود.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۲۲, دوشنبه

مجاهد شهید مهدی ریحانی


مشخصات مجاهد شهید مهدی ریحانی
محل تولد: همدان
سن: ۳۷
شغل: کشاورز
محل شهادت: همدان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۸

مریم رجوی: به‌آن جانهای جوان، آن عاشقان آزادی و زیبایی، آیینه‌های پاک آروزهای مردم ایران، هزاران درود.
گرچه یاران فارغ‌اند از یاد من از من ایشان را هزاران یاد باد
گرچه صد رود است از چشم‌ام روان زنده‌رود باغ‌کاران یاد باد

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۱۷, چهارشنبه

مجاهد شهید مرتضی نظری


مشخصات مجاهد شهید مرتضی نظری
محل تولد: همدان
شغل: کشاورز
سن: 25
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

مرتضی نظری یکی از روستائیان زحمتکش همدان بود که مزدوران خمینی وی را به اجبار به جبهه‌های جنگ خــانمانسوز خــود فرستادند. مــرتضی همواره درصدد فرار از جبهه بود و هنگامی که رزمندگان ارتش آزادیبخش در ۷آذر۶۶ در منطقه تنکاب خسروی به نیروهای رژیم حمله کردند، خود را تسلیم رزمندگان آزادی کــرد. 
از ایــن پس او در کــنار مجاهدین زندگی می‌کرد و چشمش به دنیای جدیدی باز می‌شد. آگاهی بر جنایات و ستم رژیم آخوندها و پی بردن به دجالگری و فریبکاری رژیم همراه با ایمانی که به صداقت و فداکاری مجاهدین پیدا کرده بود، سبب شدکه ‌از رفتن به زیر بار حاکمیت خمینی خودداری کند و به صفوف رزمندگان ارتش آزادی بپیوندد. مرتضی در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرد و به اسارت دشمن درآمد سپس توسط رژیم ضدبشری تیرباران شد و در شمار جاودانه فروغهای آزادی به کهکشان شهیدان پیوست.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید پرویز نظری


مشخصات مجاهد شهید پرویز نظری
محل تولد: همدان
شغل: -
سن: 30
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: عراق
تاریخ شهادت: 1379

مریم رجوی: بارها مانند ققنوس، آن پرنده افسانه‌یی سوختیم اما از خاکستر خود برخاستیم و از میان خصومت‌های بیمارگونه و کارزارهای شیطان‌سازی و تروریسم افسارگسیخته، سربلند کردیم. آخوندهای حاکم بر‌ ایران می‌خواهند بگویند آلترناتیو معتبری در کار نیست و سازمان مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارد. اما تاریخ، با پایداری ما و مردم ما، آخوندها را به سخره می‌گیرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۸, دوشنبه

گرامی باد یاد میلیشیای دلیر و پرشور خیرالله مختاری


مشخصات مجاهد شهید خیرالله مختاری
محل تولد: همدان
سن: 19
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: همدان
تاریخ شهادت: 1360

تا آخرین قطره خونم از آرمان جامعه بی‌طبقه توحیدی دفاع خواهم کرد خاطراتی از شهید خیرالله مختاری از زبان یکی از همرزمانش مجاهد شهید خیرالله مختاری در سال‌در یک خانواده متوسط شهر بهار همدان به‌دنیا آمد. 
در‌حالی‌که هنوز نوجوانی 12 یا 13ساله‌بود در گرماگرم انقلاب ضدسلطنتی از طریق مجاهد شهید محسن وجدانی‌وحید، با مجاهدین آشنا شده بود. در دبیرستان با او همکلاس بودم و شاهد بودم که در آخرین ماههای قبل از انقلاب ضدسلطنتی، خیرالله در دبیرستان ما، موتور و محرک هر تظاهرات ضدرژیم بود. بچه‌ها را جمع‌وجور می‌کرد و قبل از خروج از مدرسه ترتیبات کار را مشخص می‌نمود. در واقع صفوف تظاهرات از داخل مدرسه توسط او شکل می‌گرفت و وقتی به‌خیابان می‌رسیدیم دیگر شعارهای «مرگ بر شاه، مرگ بر شاه» همه جا را به‌لرزه در‌می‌آورد.
خیرالله را چند‌بار به‌عنوان تنبیه از مدرسه اخراج کردند تا به‌خیال خودشان وادارش کنند که دست از تظاهرات بردارد اما او دست‌بردار نبود و باز هم به‌تلاشهایش ادامه می‌داد. شکوفایی خیرالله و فعالیت پرشور مباررزاتیش با سقوط رژیم شاه اوج گرفت. 
او جای خود را به‌سرعت پیدا کرد و به‌صفوف هواداران مجاهدین پیوست. میلیشیای دلیر و پرشوری بود که عوامل ارتجاع در شهر از دستش به‌ستوه آمده بودند و در سال59 بارها او را تهدید به‌قتل کردند. 
خیرالله در تابستان سال60 دو‌بار دستگیر شد. بار اول توانست عوامل دشمن را فریب دهد و به‌سرعت آزاد شود. بین دستگیری اول و دوم، او را در قراری که محل آن در حمام عمومی شهر بود، دیدم. آن‌جا به‌من گفت که وصیتنامه‌اش را لای یکی از کتابهای درسیش گذاشته است و متأسفانه قرار بعدی ما به‌دلیل دستگیری او اجرا نشد و همان آخرین دیدار ما بود. 
از زمان دستگیری خیرالله تا روز اعدامش کمتر از دو‌هفته فاصله بود. او را در روز 30شهریورماه سال60 تیرباران کردند و پیکر خون‌آلودش را در جلو خانه، به‌پدرش تحویل دادند. وقتی به‌سراغ وصیتنامه‌اش رفتم و ‌‌آن‌را‌خواندم، شور و شیدایی خیرالله در مبارزه و جنگ تا آخرین نفس برای محو و نابودی استبداد و استثمار در آن‌موج می‌زد. جمله‌یی که به‌طور کامل از آن وصیتنامه در ذهنم مانده این است که نوشته بود: «تا آخرین قطره خونم از آرمان جامعه بی‌طبقه توحیدی دفاع خواهم کرد». 
خیرالله تا بن استخوان به‌این تعهد و قول خود وفادار بود. کینهٌ بی پایان مرتجعین و زخمها و ضربه‌هایی که از خیرالله خورده بودند، بعد از شهادتش بیشتر آشکار شد. هنگامی‌که پیکر پاک خیرالله را در گورستان بهار دفن کردند، دعاخوان گورستان بر مزارش نماز گذاشت و برایش دعا خواند. کارگزاران خمینی این مرد را که از 20سال پیش از آن کارش دعاخواندن بر سر قبرهای مردم بود، به‌محاکمه کشیدند و به‌جرم این‌که بر مزار یک مجاهد خلق نماز و دعا خوانده، به‌خلع لباس محکوم کردند و او را از شغلش محروم نمودند. تا ماهها بعد از شهادت خیرالله در اطراف خانه آنها جاسوس و خبرچین گذاشته بودند و مردم را به‌زندان و شکنجه تهدید می‌کردند، تا کسی نتواند جهت عرض تسلیت به‌خانه آنها برود. حدود دو‌ماه بعد از شهادت خیرالله، پیرزنی به‌خانه آنها مراجعه کرده و گفته بود که با خیرالله کار دارد. وقتی پرسیده بودند که با او چکار داری؟ پیرزن گفته بود، چند سال بود که این جوان در اول زمستان برایم زغال می‌آورد و به‌من کمک می‌رساند. حالا زمستان شروع شده است، اما از او خبری نیست، خانه‌ام سرد است و او می‌دانست که من پولی برای خرید ذغال ندارم. پدر خیرالله در جواب پیرزن گفته بود، پاسدارها پسرم را اعدام کردند، ولی از حالا هر‌چه پسرم بر خودش فرض می‌دانسته، بر من است که انجام دهم و دیر نیست، روزی که تمام جنایتکارانی که در دستگیری و اعدام خیرالله و دهها تن از یاران مجاهد و مبارزش در شهر بهار دست داشتند به‌دست انتقام خلق گرفتار شوند و به‌سزای جنایاتشان برسند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۳۰, شنبه

مجاهد شهید شهناز میرزائی


مشخصات مجاهد شهید شهناز میرزائی
محل تولد: همدان
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: همدان
تاریخ شهادت: 1367

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: آنها در تکرار این سرخ‌ترین نام زمانه ما، پیامی داشته و دارند. پیام‌شان این است که‌ای نسل‌هایی که پس از ما می‌آیید، ای جوانانی که داستان تمام نشده ما را می‌شنوید، راه و آرمان مسعود رجوی را در پیش بگیرید!
راه نبرد برای جامعه‌ی عاری از ستم و بهره‌کشی، عاری از اختناق و استبداد و عاری از جهل و فریب. و راه و آرمانی که با کلمه مقدس آزادی معنی می‌شود.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۲۵, دوشنبه

مجاهد شهید پروین فروغی


مشخصات مجاهد شهید پروین فروغی
محل تولد: همدان
تحصیلات: دانشجو
سن: 23
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

مریم رجوی: مردم و تاریخ ایران در جاده پیروزی محتوم حرکت می‌کنند

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۵, سه‌شنبه

گرامی باد خاطره مجاهد شهید علی اصغر مکانیک از شهدای قتل‌عام شده در اشرف


مشخصات مجاهد شهید علی اصغر مکانیک
محل تولد: همدان
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 58
تحصیلات: ليسانس
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

«در سال 56 توسط یکی از همکلاسیهایم با سازمان مجاهدین آشنا شدم. کتابهای «راه انبیا، راه بشر» و «تکامل» و «شناخت» سازمان را خواندم.
در سال 58 بعد از این‌که دوره لیسانس را تمام کردم به سربازی رفتم. در کلاسهای تبیین در دانشگاه شریف شرکت می‌کردم و در پادگان فرح آباد مشغول فعالیت هواداری بودم. … بین سالهای 59 تا 60 در بخش کارمندی سازمان فعالیت می‌کردم.
در سالهای 60 تا 61 خودم هسته مقاومت تشکیل دادم و در سال 66 به ترکیه آمدم و چون می‌خواستم در سرنگونی رژیم ضدبشری خمینی شرکت داشته باشم به سازمان پیوستم. …
در آن موقع در سازمان مجاهدین صحبت از این می‌شد که انقلاب شده است. مجاهدین به آن انقلاب ایدئولوژیک می‌گفتند. … وقتی به انقلاب خواهر مریم نگاه می‌کنم می‌بینم در این دنیای مادی هیچ قدرتی به گرد پای چنین قدرت شگرفی نمی‌رسد. قدرتی بی‌نظیر در تغییر انسان، چه چیزی در جهان بالاتر از این است؟ بله… با این دستگاه توحیدی است که مجاهدین قطعاً تأثیرگذار و تغییر دهنده هر شرایطی هستند».
با این ایمان او در صحنه‌های مختلف رزم به پیش تاخت. که یکی از درخشانترین آنها 10سال پایداری در اشرف بود.»
اصغر طی ۱۰سال پایداری در اشرف جزو کسانی بود که در همهٴ حملات شقاوت‌بار آدمکشان مالکی در صف اول بود و در برابر آنها سینه سپر کرده بود.
«من اصغر مکانیک روز جمعه ۱۹فروردین در میدان لاله بودم که دیدم مزدوران مالکی وارد خیابان ۱۰۰ شدند. رفتم جلوشان گفتم چرا شلیک می‌کنید، ... در همین لحظه یک نفر که سیاه چهره بود و به سمت بچه‌ها شلیک می‌کرد به سمت پای من نشانه رفت و به مچ پایم زد که منو به بیمارستان رسوندن بچه‌ها. … من می‌خوام به این مالکی مزدور ولایت‌فقیه بگم که روز ۵دی فرق من را توی مصلحی شکافتید و روز جمعه ۱۹فروردین به ساکنان بی‌دفاع و بی‌سلاح اشرف حمله کردید ولی تو و اون ولی‌فقیه‌ت کور بخونند، مجاهدین با این چیزها از بین رفتنی نیستند و ولایت‌فقیه را حتماً سرنگون خواهند کرد».
اصغر در نقشهٴ مسیر خود در مرداد ۹۱ می‌نویسد:
«... قسم می‌خورم برای سرنگون کردن رژیم پلید آخوندی، سمبل رجس و ناپاکی، لحظه‌یی درنگ نکنم و تا آخرش ایستاده‌ام و به قول آقا علی اگر کوهها بجنبند ما مجاهدین اشرفی در راه گرفتن حقوق حلق ستم‌زده، قدمی به عقب برنخواهیم داشت. ما با رهبری خودمان بر سر این موضوع پیمان خون و نفس بسته‌ایم که در این راه از هیچ چیز دریغ نکنیم، کمترین چیزی که می‌توانیم در این راه بدهیم جان است»...
بی‌گمان آخرین فصل زندگی مجاهد قهرمان اصغر مکانیک در اشرف، زیباترین و درخشانترین فصل است، پایداری او و همرزمان قهرمانش در اشرف که ظاهراً برای حفظ و نگه‌داری اموال اشرف بود، اما در عمق برای در اهتزاز نگه‌داشتن پرچم عزت و شرف یک خلق و بخشی از نبرد سرنگونی رژیمی بود که مردم ایران را به بند کشیده است. اصغر با ایمان و آگاهی تمام به این نقش در نقشه مسیر خود در مرداد 92 می‌نویسد:
«در شب قدر با آقا علی (ع) و (با) ایمان راسخ و بدون شکاف به این حقیقت که آنچه در لیبرتی و اشرف می‌گذرد عین کارزار سرنگونی است و ایمان به تغییر دوران در جمیع جهات… یکبار دیگر بر سر عهد و پیمان خودم»
و اصغر شهید این‌گونه به کهکشان جاودانه فروغهای مجاهد خلق پیوست و با شهادت خود، افتخار دیگری برای مردم مجاهدپرور همدان و خانوادهٴ سرفراز مکانیک رقم زد که پیش از او نیز دو فرزند دیگرشان، مجاهدان قهرمان، عفت و فرحناز مکانیک در عملیات کبیر فروغ جاویدان، به‌شهادت رسیده بودند. خونهای پاکی که مسیر رهایی مردم ایران را روشن و گلگون کرده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۲, شنبه

مجاهد شهید قهرمان خلق، میرحسین مدنی


مشخصات مجاهد شهید میرحسین مدنی
محل تولد: ملاير
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 53
تحصیلات: دانشجوی مهندسی الکترومکانيک
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

از مسئولان روابط خارجی شهر اشرف
سابقه مبارزه: 35سال
مشاور حقوقی اشرف
دانشجوی سال آخر مهندسی الکترومکانیک در دانشگاه ایالتی ویرجینیا
از اعضای شورای ملی مقاومت ایران (کمیسیون خارجه)

گنجینه‌یی که فدیهٴ آزادی شد
 «این‌جا
دیهیمی از ستاره را به تقدیس نشسته‌ام
برفراز سیمای کسی
که درخشش دیدگانش
خلاصه پاکیهای بشری است».

هر کسی را که حتی کمی با او صحبت می‌کرد، تحت تأثیر قرار می‌داد، از تسلط و اشرافی که نسبت به مسائل سیاسی و حقوقی داشت و از دیدگاه عمیق و استراتژیکش نسبت به روند حوادث. یکی از نمایندگان پارلمان عراق هنگامی که خبر شهادت مجاهد قهرمان حسین مدنی را شنید، از سر درد فریادی کشید و گفت بخدا اگر عراق ۵نفر مثل حسین مدنی داشت، سرنوشتش تغییر می‌کرد و پائولو کازاکا نماینده پیشین پارلمان اروپا از پرتقال درباره او گفت:
 «… حسین مدنی برای من خیلی ارزشمند بود. در سال 2004 وقتی نتوانستم وارد (اشرف) شوم این او بود که مرا در آن صحرا تحویل گرفت.
ساعتها در شب با هم صحبت می‌کردیم و او مطالب بسیار عمیقی را بیان می‌کرد که من که از او سن بیشتری داشتم نتوانسته بودم فهم کنم.
من انسانهایی به شجاعت، استحکام اراده و به ارزشمندی این ایرانی‌هایی که در اشرف و لیبرتی هستند ندیده‌ام. نیروی آنها عظیم است». پائولو کازاکا ـ مراسم بزرگداشت شهیدان قتل‌عام اشرف ـ اورسور اواز ـ 15شهریور 92.

اما برای همرزمانش و همهٴ کسانی که مجاهد قهرمان حسین مدنی را از نزدیکتر دیده و می‌شناختند، فراتر از توانمندیهای سیاسی و دانش و ژرف‌بینی‌اش نسبت به مسائل، آنچه به‌خصوص آدمی را مجذوب و شیفته او می‌کرد، تواضع و صفای باطن و پاکباختگی و شور انقلابی این مجاهد والامقام بود.
حسین که در خانواده‌ای نسبتاً مرفه به دنیا آمده بود، در 16سالگی و در حالی که بسیار جوان بود برای ادامه تحصیل به آمریکا عزیمت کرد و در دانشگاه ایالتی ویرجینیا به تحصیل پرداخت؛ اما این همزمان بود با انقلاب ضدسلطنتی و ماجراها و کشاکشهای مجاهدین با سارق انقلاب، خمینی دجال.
تشخیص حق و باطل در این جنگ بی‌امان برای ذهن وقّاد حسین که ضمناً هیچ کیسه‌ای هم برای خود ندوخته بود، به هیچ‌وجه دشوار نبود. حسین آرمانگرا بود یعنی از زمرهٴ آن انسانهای کمیابی که وقتی حق و جهت درست را تشخیص می‌داد، بی‌محابا و بدون محاسبهٴ سود و زیان فردی گام در آن می‌گذارند و تا انتها پیش می‌روند. بنابراین به سرعت درس و تحصیل را در حالی که سال آخر مهندسی الکترو مکانیک بود، کنار گذاشت و به‌طور تمام وقت در انجمن دانشجویان هوادار مجاهدین، تمام وجود خود را وقف آرمان مجاهدین کرد. اما فعالیت در خارج کشور، حسین را راضی نمی‌کرد، از این‌رو در سال 65 عازم منطقهٴ مرزی شد و در کسوت رزمنده آزادی، سلاح مجاهدت به دست گرفت و با شهامت و لیاقتی که در جریان جنگ رویارو با دشمن ضدبشری و در چند عملیات ارتش آزادیبخش از جمله در آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان بارز کرد تا بالاترین مدارهای فرماندهی ارتقا یافت.



شجاعت و لیاقت حسین نه صرفاً به‌خاطر توانمندیها و خلاقیتهای نظامی، بلکه نشأت گرفته از دستاوردهای عقیدتی درخشان او، به‌خصوص پس از انقلاب ایدئولوژیک بود. همان صلاحیت بنیادین که در صحنه‌های سیاسی و نبرد سیاسی نیز او را از چنان اعتماد به‌نفس و توانمندی خیره‌ کننده‌ای برخوردار می‌کرد که طرف مقابل نیز ناگزیر به آن اذعان می‌نمود؛ این تراز بالای ایدئولوژیک را به‌وضوح می‌توان در نوشته‌های حسین دید:
 «با تمسک به علی مرتضی، که برای همه انقلابیون تاریخ راهگشایی کرد تا تسلیم تعادل‌قوا و اسیر فتنه‌های فرصت‌طلبانه نشوند و هر چند در برابر ارزشهای والای او احساس ناچیزی می‌کنم، اما از اعماق وجود برای ایستادگی تا هرکجا و تا فراسوی طاقتم احساس اطمینان قلبی می‌کنم». از نقشه مسیر قهرمان خلق، مجاهد شهید میرحسین مدنی.

ایمان خدشه‌ناپذیر مجاهد قهرمان حسین مدنی به پیروزمندی مسیر انقلاب، از ایمان عمیق او نسبت به رهبری مقاومت مسعود و مریم رجوی ناشی می‌شد. او با اعتقاد و ایمان به این اصل که عنصر رهبری، عامل تعیین کننده سرنوشت هر انقلاب است. با تمام وجود ایمان داشت که پیروزی، تقدیر محتوم مقاومت ایران است و باز شدن بن‌بستی که اکنون در تحولات خاورمیانه مشاهده می‌شود در گرو پیروزی مقاومت مردم ایران و سرنگونی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران است. قسمتی از نامه مجاهد قهرمان حسین مدنی به رهبر مقاومت، مسعود رجوی، گویای همین ایمان و همین روشن‌بینی استراتژیک است.

 «… این راه به پیروزی می‌رسد. ایمان دارم که راه از همینجا باز می‌شود. من هم این روزها بعضاً حس می‌کردم که تولد دیگری در راه است. پوستهٴ تنگ تعادل کنونی دیگر ظرفیت تحمل ارزشهایی که شما خلق کرده‌اید را ندارد. آرمان شما و انقلاب خواهر مریم که در اشرف میوه و ثمره داده است عالم سیاست را در نوردیده و بر جبرهای معمول سیاست و تجارت بالاخره چیره شده است. این کنفرانسها و این سخنرانیها و این عبارات و عواطف انسانی از سوی کسانی که اشتراک فرهنگی نیز با ما ندارند هیچ معنایی جز این ندارد که چیزی در عالم ما ورق خورده است و اینها تنها نشانه‌های آن است. عالمی بی‌صبرانه در انتظار است».

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مرداد ۲۳, چهارشنبه

مجاهد شهید حسين رجبي


مشخصات مجاهد شهید حسین رجبی
محل تولد: همدان
سن: 28
تحصيلات: ديپلم
محل شهادت: همدان
تاریخ شهادت: 1367

فردا به نام آنهاست! آنها كه بذلِ جان خويش را در راه عشق پذيرا شدند. آنها كه روح عاصيشان به شعلة عشق مي سوخت و بر همة پيش داوريهاي زمان پيروز شدند؛ آنها كه آواز خواندند و رقصانْ بر سر دار شدند؛ سبكبار بر چوبه هاي تيرباران بوسه زدند، بي آنكه بهراسند كه مبادا چيزي را از دست بدهند و اين چنين آهنگ فرداهاي روشن كردند و خود جاويد شدند!

مجاهد شهید حسین رجبی در سنین مختلف


با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مرداد ۱۶, چهارشنبه

مجاهد شهید زهرا شریفی


مشخصات مجاهد شهید زهرا شریفی
محل تولد: همدان
شغل: -
سن: 25
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: همدان
تاریخ شهادت: 1367

مریم رجوی: قتل‌عام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز، تصادم خونین قرون وسطا و نسل فردا بود. نسل برپادارنده انقلاب بهمن که عزم یک جامعه آزاد و برابر را داشت، با هیولای استبداد دینی و هجوم سرکوب و غارت مواجه شد. قتل‌عام ۶۷صحنه هولناک این رویارویی تاریخی بود؛ اما پایان آن نبود بلکه با همه دردناکی‌اش، آغاز تازه‌یی از کشاکشی بود که هم‌چنان ادامه دارد و سرنوشت جامعه ایران را قرین آزادی می‌کند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مرداد ۱۳, یکشنبه

مجاهد شهید محمدرضا کشایی تویسرکانی


مشخصات مجاهد شهید محمدرضا کشایی تویسرکانی
محل تولد: تويسرکان
شغل: -
سن: 25
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: 1367

بدون شکوه ای از زخم گردباد ستم 
به خاک دشت فتادی 
ولی به هر کجا که برد باد، یاد تو را 
نگاه می کنم آنجا 

مجاهدین شهید محمدرضا کشایی از سمت راست و بیوک شنایی


با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مرداد ۱۰, پنجشنبه

مجاهد شهید محمد سعید طیوری


مشخصات مجاهد شهید محمد سعید طیوری
محل تولد: همدان
تحصیلات: دانشجو
سن: 26
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1367

بدون شکوه ای از زخم گردباد ستم 
به خاک دشت فتادی 
ولی به هر کجا که برد باد، یاد تو را 
نگاه می کنم آنجا 

عکس مجاهد شهید محمدسعید طیوری در سنین مختلف


با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مرداد ۶, یکشنبه

فرازهایی از زندگی مجاهد قهرمان شعبان سوری


مشخصات مجاهد شهید شعبان سوری
محل تولد: همدان
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 44
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1388

با سلام و درود به مجاهد قهرمان شعبان سوری، دهمین شهید سرفراز فروغ ایران و قیام سرخ‌فام اشرف که رئيس‌جمهور برگزيده مقاومت به درستی آن را «پرشکوه‌ترین حماسه تاریخ آزادی مردم ایران» توصیف کردند. 
سلام بر شهیدی دیگر از تبار اشرفیان. بینه‌یی سرخ‌فام از جانفشانی و مقاومت حماسی قهرمانان اشرفی و برگی دیگر از پرونده سراسر شقاوت و درنده خویی جلادان اعزامی خامنه‌ای و مالکی در کربلای ششم و هفتم مرداد در ارض اشرف.
مجاهد شهید شعبان سوری فرزند مردم مجاهد پرور همدان بود. در سال ۱۳۴۴ در اسدآباد همدان در خانواده‌یی متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود. پس از دوره ابتدایی، ورودش به کلاس راهنمایی با انقلاب ضدسلطنتی همزمان شد و او که در کسوت یک نوجوان، از همان زمان برای مبارزه با نظام ستمشاهی عشق می‌ورزید، مدرسه را ترک کرد و به فعالیتهای تبلیغی و شرکت در تظاهرات روی آورد. شعبان خود در یکی از یادداشتهایش در این باره نوشت: «از طرفی دوست داشتم که شاه سرنگون شود و از طرف دیگر با توجه به این‌که سنم کم بود، نمی‌توانستم فعالانه شرکت کنم اما در تمام تظاهراتهای آن موقع شرکت می‌کردم و با دیگر دانش‌آموزان به شعارنویسی بر در و دیوار شهر مبادرت می‌کردیم. شبها به روستاهای اطراف می‌رفتیم و پوستر و اطلاعیه پخش می‌کردیم».
شعبان در سال ۵۹ درپی کسب و کار و امرار معاش به تهران می‌رود و به شغل شیشه‌بری اشتغال می‌ورزد. زمان به سرعت می‌گذرد و روزهای تعیین کننده۳۰خرداد ۶۰ و آغاز مقاومت انقلابی فرا می‌رسد. سال ۶۰ و ۶۱سال رقم خوردن سرنوشت و آشنایی او با سازمان است که از این پس همه سرمایه زندگیش را در راه آن تقدیم می‌کند. پیک خوش خبر، نوجوانی است به‌نام ناصر در همان سنین خود شعبان و با خلق و خوی یک مجاهد خلق که از این پس مسیر زندگی شعبان را دگرگون می‌کند. او که برای انجام کار شیشه‌بری به مغازه شعبان مراجعه کرده بود، با رویکردهای صمیمی و صادقانه‌اش، شعبان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و علقه یک پیوند و دوستی بین آنها برقرار می‌شود.
شعبان می‌نویسد: «چند روز بعد ناصر یک روز یک روز نامه به من داد و گفت آیا دوست داری روزنامه مطالعه کنی؟» قبول کردم و برای اولین بار آن‌جا بود که با نام سازمان و با مجاهدین آشنا شدم 
بعد از دستگیری ناصر، ارتباط شعبان با سازمان قطع می‌شود و این جدایی چند سال بطول می‌انجامد. در سال ۶۶ دیگر بار شعبان گم شده خود را می‌یابد و به‌مثابه یک رزمنده آزادی، به دریای ارتش آزادیبخش می‌پیوندد و آن‌چنان که خواهرمریم در پیامشان به مناسبات شهادت جانگداز مجاهد خلق شعبان سوری خاطرنشان کردند «او ۲۲سال تمام از عمر پربار خود را، با صدق و فدای بیکران، در ارتش آزادیبخش ملی ایران، وقف رهایی مردم و میهنش نمود و سرانجام در حماسه فروغ ایران به کهکشان جاودانه فروغها پیوست…». 
راستی که شهادت جانگداز این گوهر بی‌بدیل اشرفی را باید قبل از هرکس به خواهر مریم و به برادر مسعود تسلیت گفت که به گفته خواهر مریم «این چنین پاره‌های تن و جگر خود را فدای آزادی خلق و میهن در زنجیر می‌کند».
اوج زندگی انقلابی و شفافیت عنصر مجاهدی شعبان بی‌تردید در دوران پایداری پرشکوه و عبور از آزمایشها و ابتلائات ۷ساله است که از او گوهری بی‌بدیل و مجاهدی استوار و مسئولیت‌پذیر می‌سازد. جدیت و مسئولیت پذیری و ایفای تعهداتی که به او سپرده می‌شد، در رویکردهای شعبان درخشان و برجسته بود. یکی از مسئولان شعبان در این رابطه نوشته بود:
«شعبان در رابطه با کار و مسئولیتش بسیار پیگیر و فعال است به‌طور مستمر کنش و واکنش دارد، هر کجا که موضوعی را فهم نکند همانجا مسئولانه می‌پرسد تا ابهامش برطرف شود. حرفهایش را به راحتی بیان می‌کند. بعد از دیدن نوارهای خواهر مریم و نشست برادر، رویکردهای روزانه‌اش را با آن شاخص تنظیم می‌کند. 
آری این است مقام محمود مجاهد خلق و قدم صدق که با عبور از قدر اشرف هر مجاهدی را چون کوه استوار و چون پولاد آب دیده و توانمند می‌کند.
یکی دیگر از فرازهای چشمگیر زندگی شعبان، رابطه‌های اخصی است که او با رهبری و با خواهر مریم برقرار می‌کند و عشق و قدرشناسی‌اش نسبت به انقلاب مریم رهایی است که آن را به‌خوبی می‌شود از یادداشتها و نوشته‌های او دریافت. شعبان در یکی از نامه‌هایش به خواهر مریم می‌نویسد: 
«لحظه شماری می‌کنیم. امروز برای همگی ما مایه افتخار و سربلندی است که به شما گزارش کنیم که با سرمایه انقلاب شما در این نبرد سیاسی به‌طور تمام‌عیار وارد شدیم و آنطور که شایسته سازمان و گوهران بی‌بدیل است از شرف و هویت و ارزشهای مجاهدین دفاع کردیم، میخ اشرف را بیشتر از قبل کوبیدیم، ا زخط وخطوط و استراتژی سازمان دفاع کردیم و پیروزمند و سرفراز بیرون آمدیم. وقتی آدم کوهی را در پشت خود داشته باشد در هیچ شرایطی لحظه‌ای احساس لرزش نمی‌کند و قوی تراز هر زمان می‌جنگد.
او هم‌چنین پس از شنیدن پیام و صحبتهای برادر پس از گذشت سالیان پایداری، در نامه به یکی از مسئولانش نوشت:
«برایم باور کردنی نبود، نمی‌دانستم چطوری خودم را کنترل کنم که بتوانم به صحبتها گوش بدهم و احساسی که همه ما مجاهدین از این لحظه داشتیم فکر کنم هیچ شاعر و نویسنده‌ای نتواند آن را بیان کند و یا قلم بزند. خودم فکر می‌کنم در این دوران آن چیزی که برای خودم مهم است و باید سر آن تعهد داشته باشم چه از نظر تشکیلاتی و چه از نظر ایدئولوژیک، دست باز دادن و تعهد بالاتر است فقط و فقط به‌خاطر در باز کنیدش تا بتوانم آن چیزی باشم که برادر و خواهر مریم از تک‌تک ما انتظار دارند. به‌طور واقعی جای هیچ‌گونه شکافی باقی نمانده و اگر من بخواهم آن چیزی باشم که رهبری از من خواسته پس موتوری جدید باید روشن کنم و در دنیای انقلاب وارد فاز جدیدی بشوم. یک بار دیگر تجدیدعهد می‌کنم که پاسخگوی شرایط فعلی و آن چیزی که برادر از من می‌خواهد باشم».
راستی که‌ای همرزم، ای همسنگر وای مجاهد اشرف‌نشان ما همگی شهادت می‌دهیم که تو به عهدت وفا کردی، به وظیفه‌ات قیام کردی و در تمام دوران پرافتخار مبارزاتی‌ات و به‌خصوص در این هفت سال به استقبال ابتلائات رفتی، شکرگزاری نمودی و سرفرازانه به عهدت با خدا و خلق و رهبری وفا کردی. آری گواه بودیم که بر اثر ضربات جنایت‌بار ابن ملجمهای دوران و گزمه‌های پلید خامنه‌ای و مالکی بر سرت، دو هفته تمام سرپا با سردردهای جانفرسا به سربردی و تحمل کردی اما لحظه‌یی کار و مسئولیتت را ترک نکردی و حتی استراحت در بیمارستان را برخود روا ندانستی. اکنون ای مجاهد قهرمان، ای شهیدی که هم‌چون دیگر یاران شهیدت، با جانهای پاکتان، مسیر آزادی و حاکمیت مردمی را در میهن اسیر گشوده‌اید ما همرزمانت با تو و دیگر یاران خاموش اما پرجوشمان عهد می‌بندیم که راهتان را ادامه دهیم و جایتان را در اشرف پایدار و در رویارویی با دشمن ضدبشری پرکنیم.
سلام برتو روزی که‌زاده شدی، روزی که اشرفی بودن را برگزیدی و روزی که در خاک شهر خودت اشرف آرام و قرار گرفتی.

درود، درود، درود…

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ تیر ۱۴, جمعه

مجاهد شهید جواد کرانی


مشخصات مجاهد شهید جواد کرانی
محل تولد: نجف آباد تويسرکان
شغل: شغل آزاد
سن: 25
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

جواد کرانی، ازخرداد سال۵۸ با مجاهدین آشنا شد و فعالیتش را در انجمن دانش‌آموزان مسلمان مدرسه‌اش آغاز کرد. از مهرماه۶۰ تا آبان۶۱ با یک هستهٌ مقاومت ارتباط داشت. گوش کردن به صدای مجاهد و به‌کاربستن رهنمودهای تبلیغی آن، هم‌چنین ضبط و تکثیر و توزیع پیامهای رهبری در میان مردم، بخشی از فعالیتهای این هستهٌ مقاومت بود. 
جواد در اسفندماه۶۱ دستگیر شد و دو سال در اسارت بود. در سال۶۳ از زندان رهایی یافت. در پی تلاشهایش برای وصل ارتباط با سازمان، سرانجام در پاییز سال۶۶ خود را به منطقهٌ مرزی رساند و وارد قرارگاههای ارتش آزادیبخش گردید. 
در یکانهای رزمی سازماندهی شد. سپس در دو عملیات بزرگ آفتاب و چلچراغ شرکت کرد. در جریان عملیات فروغ جاویدان با شوری بیشتر به میدان شتافت و بسا قهرمانیها آفرید. سرانجام با شهادتش به عهد خود با خدا و خلق وفا کرد. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

با یاد مجاهد شهید رحیم عبداللهی مقدم

  محل تولد: ملاير شغل: جراح سن: ۴۵ تحصیلات: دکترا محل شهادت: تهران تاریخ شهادت: ۱۳۶۱ متاسفانه از مجاهد شهید رحیم عبداللهی مقدم عکس، خاطره و ...